بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

گنجینۀ بی پایان

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

کتاب "گنجینه‌ی بی‌پایان" دربرگیرنده‌ی شش گفتار از بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) میباشد، که به طور مشخّص به مسئله‌ی شناخت و بررسی جایگاه، اهمّیّت و ویژگی‌های نهج‌البلاغه پرداخته است.

تا کنون 4 جلد از بیانات معظم له در خصوص نهجالبلاغه به چاپ رسیده که گنجینه‌ی بی پایان درواقع جلد چهارم است. 

در این کتاب در ص 63 و 64 آن مطلبی از دوره امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می‌کند که خیلی آدم را متأثر کرده و با امروز خودمان تطبیق می‌شود. 

این برش از کتاب را در اینجا بخوانید: 

‏... در زمان امیرالمؤمنین جبهه هایی وجود داشتند که با علی میجنگیدند و دقیقاً شعارشان ‏شعار على بود؛ آن هم از چهره‌های ممتاز و برجسته و سابقه دار مثلاً جبهه ی ناکثین یعنی ‏بیعت شکنان که همان جبهه ی جنگ جمل باشند جبهه ی طلحه و زبیر و عایشه که با علی ‏میجنگیدند، با چه شعاری میجنگیدند؟ با شعاری که دقیقاً خود امیرالمؤمنین هم آن شعار را ‏میداد؛ شعار اسلام شعار طرف داری از حق یا جبهه ی قاسطین یعنی جبهه ی معاویه جبهه ی ‏شام آن چنان حرف میزد و تظاهر میکرد که برای بیننده و شنونده ی بی طرف تردید به وجود می ‏آمد که خب این چه میگوید، آن چه میگوید؟ این راست میگوید یا آن راست میگوید؟
شما نامه های معاویه به علی را نگاه کنید؛ دقیقاً مثل نامه های علی به معاویه است. ‏امیرالمؤمنین مثلاً مینویسد: «من امیر المؤمنین علی بن ابی طالب إلى معاویة بن ابی سفیان، او ‏هم در جواب مینویسد: من امیر المؤمنین معاویة بن ابی سفیان إلى علی بن ابی طالب؛ بعد او ‏نمیگوید «من امیرالکافرین»، او نمیگوید «من امیرالمشرکین»؛ او هم خودش را امیر مؤمنان ‏میداند بعد علی بن ابی طالب مثلاً در نامه مینویسد که ای معاویه تقوا پیشه کن از خدا بترس، ‏خون مسلمانها را این جور به هدر نده؛ معاویه هم دقیقاً در جواب همینها را مینویسد: ای علی ‏از خدا بترس بین مسلمانها اختلاف ایجاد نکن؛ «اتق الله»، تقوای خدا پیشه کن در تعبیرات ‏معاویه خطاب به علی فراوان است.‏
خب، دو جبهه با هم دارند میجنگند با یک شعار، طبیعی است که هر دو هم حق نیستند؛ یکی ‏حق است یکی باطل. مشکل على این است که جبهه ی روبه رویش یک جبهه ی صریح ‏نیست؛ جبهه ای که با طرح یک شعار ناگهان علی بتواند مردم را از دور او متفرق کند نیست. ‏هر چه علی بگوید او هم میگوید. البته علی بن ابی طالب حرف گفتنی در دنیا خیلی داشت ‏اما همه ی حرفهای گفتنی لزوماً فهمیدنی هم نیست خیلی از حرفها است که آدم میتواند ‏بگوید اما نمیتواند قول بدهد که شنونده های آدم بفهمند آن حرف را یا بپذیرند؛ و غم علی این ‏است. اینکه شما شنفته اید علی بن ابی طالب میرفت لب چاه را باز میکرد و با چاه درد دل ‏میکرد - حالا یا واقعیت دارد یا سمبلیک است؛ و هر چه هست حرف خوب و درستی است. ‏برای خاطر این بود که جز یک عده ای که به علی ایمان می آوردند به خاطر اینکه او را می ‏شناختند عبادتش را میدیدند و بدگویی معاویه را دورادور شنفته بودند جز یک عده ای که به ‏دلیل خاصی علی را دوست میداشتند و به او مؤمن بودند جای این شبهه و اشتباه برای همه ‏وجود میداشت که خب از کجا معلوم که این راست بگوید [اما] او راست نگوید؟!‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۴۱
حسین غفاری

تشکیل سپاه در ارومیه

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ

 

اولین نیروهای مردمی و مسلح تشکیل شده کمیته­‌های انقلاب اسلامی بود که با انتصاب آیت الله مهدوی کنی به سرپرستی کمیته­‌های انقلاب اسلامی در 10 اسفند 1357، کمیته‌­ها سر و سامان داده شدند.

پس از آن مجموعه­‌های چندگانه‌­ای که در تهران با نام سپاه فعالیت می­کردند پس از کش و  قوسهای زیاد و تصویب اساسنامه سپاه در شورای انقلاب، سرانجام در روز یکشنبه دوم اردیبهشت 1358، شورای انقلاب با نظر مثبت امام خمینی(ره) جمعی از بنیانگذاران چند سپاه موجود را با هدف اینکه سپاه در نهایت یک نیروی مستقل از ارتش و دولت و زیر نظر شورای انقلاب خواهد بود، احکام اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تهیه و ابلاغ کرد.*

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه هم همزمان با آغاز جریانهای نقده در اواخر فروردین پا گرفت. افرادی که برای کمک به مسائل نقده از تهران آمده بودند از جمله صباغیان، غروی، آلادپوش و سیف، در ارومیه افرادی را برای امر تشکیل سپاه برگزیدند و گفتند بعداً احکام را می­فرستیم. آقای غرضی که در تهران از فرماندهان سپاه بودند، لزوم تشکیل سپاه در ارومیه را یادآور شدند.

طبق اسنادی که در واحد خبر صدا و سیما به دست آمده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه  در 19 اردیبهشت 1358 اعلام موجودیت کرده است.**

اولین سپاه در اول خیابان امام بالای سینمای تربیت که قبلاً دادرسی ارتش بود و آن موقع دادستانی بود تشکیل شد که بعد با همکاری آقای حسنی محل ساواک را از نیروهای مردمی گرفتند و سپاه تشکیل شد.***

اولین بیانیه سپاه ارومیه نیز در 23 اردیبهشت 1358 صادر شد.****   

 

*. تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، (زیر نظر جواد منصوری)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 118

**. روزشمار انقلاب اسلامی در ارومیه به روایت اخبار رادیو تلویزیون مرکز ارومیه، حسین غفاری، ص 220

***. مصاحبه با حمید صداقت پیشه اولین فرمانده سپاه در ارومیه

****. امیرنظمی‌افشار، منوچهر، حاجیلو، اسفندیار، تاریخ معاصر آذربایجان؛ آذربایجان‌غربی در گذار از بحران‌های انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی۱۳۶۷-۱۳۵۷: نفی پادشاهی، مشق جمهوری حوادث و رویدادهای سال ۵۹،۵۸،۵۷، (تهران: سوره سبز، ۱۳۹۵)ص 148

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۳۷
حسین غفاری

امامزاده دیزج تکیه

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

روز سه شنبه مورخ 26 فروردین 1404 که به امامزاده سراج الدین دیزج تکیه رفته بودم از سنگ قبری که روی مزار است تصویر برداری کردم.

از راست آقای پرویز عقلمند، مرحوم پرویز قاسمی افشار(متوفی 1395)، حسین غفاری

 

سالها قبل(19 شهریور 1392) که با آقای پرویز عقلمند به دیدار آقای «پرویز قاسمی افشار» برای تدوین کتاب «ارومیه از دیرینه زمان تا امروز» رفته بودیم، ایشان می‌گفتند که:   

من پرویز فرزند اکبرخان، وی فرزند غلامخان، غلامخان فرزند نقی خان وی پسر قاسم خان، قاسم خان فرزند رضا قلیخان، ایشان فرزند مراد بیک قاسملوی افشار است.

نقی خان نیای چهارم این جانب قصد زیارت خانه خدا را داشته است. شبی قبل از سفر در عالم رؤیا فردی به وی چنین می گوید: «در این روستا امامزاده‌ای در دل خاک نهفته است. پیدا کردن مزار وی از حج تو واجب تر است! از فردای آن شب کاوش در روستا را آغاز می‌کند و این کار مدتی چند بطول می‌انجامد ولی بی‌ثمر می‌ماند. کاروان حج به راه افتاده و ایشان نمی‌تواند به حج برود.

سال آینده مجدداً تصمیم به زیارت خانه خدا می‌گیرد اینبار نیز همین رؤیا برایش متجلی می‌شود ولی این دفعه محل مزار را بین دو برکۀ آب برایش مشخص می‌کنند. در محل مورد نظر کاوش صورت می‌پذیرد. قبری نمایان می‌شود. پس از برکناری سنگها جسدی آرمیده مشاهده می‌شود!

به دستور نقی خان آرامگاهی در آن محل تعبیه می‌شود و ضریحی چوبین توسط استادکار مبرز مسیحی بنام استاد «گورگیز» ساخته و پرداخته می‌شود. از این به بعد ساکنان شهر ارومیه و پیرامون آن به زیارت این مزار مقدس می شتابند.»

روی سنگ مزار امامزاده نوشته شده است:

«هو الله تعالی

مرقد منور امامزاده سرادین ابن امام موسی الکاظم در قریه بلوط و در سرپشتۀ فیما بین دو رودخانه ظاهر شده اگر اینکه هر کسی بخواهد تصرف بکند آن زمین را به لعنت خدا گرفتار شود. تاریخ ...»

تاریخ دقیق پاک شده است لکن روی کلمه سنه، اعدادی شبیه 188 دیده می‌شود که اگر عدد یک را هم قبل از نقطه سنه مفروظ داریم شاید بشود گفت مثلا 1188 هجری قمری. که دورۀ قاجار را تداعی می‌کند.

پرویز قاسمی افشار (متولد 1310/11/1 وفات 1395/12/9)

چند نکته از این نوشته حاصل می‌شود:

1. اصل وجود این مقبره بر اساس یک رؤیا بوده و هنوز منبعی رجالی آن را تأیید نکرده (یا ما نمی‌دانیم.)

2. نام امام زاده سرادین است نه سراج الدین!

که البته بین فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام در کتابهای «الارشاد» شیخ مفید، «تذکرة الخواص» سبط بن جوزی،  «المجدی فی انساب الطالبیین» ابن‌صوفی، و «جمهرة انساب العرب» ابن‌حزم اندلسی نامی از سرادین نیست. هر چند که در این کتب مجموعاً 23 پسر و 41 دختر به امام منسوب شده است.

اما گویا در کتاب «بحرالانساب» فاضل دربندی یک نفر به نام سرادین به عنوان فرزند امام موسی کاظم آمده و یک امامزاده نیز به نام هادی بن سرادین بن موسی الکاظم نیز در شهر ری است. که البته کتاب بحرالانساب را فاقد ارزش علمی و تاریخی دانسته‌اند. حتی آقای دکتر «سعید طاووسی مسرور» مدرس و پژوهشگر تاریخ اسلام و تشیع و عضو هیئت علمی ‌دانشگاه علامه طباطبایی می‌گوید فاضل دربندی کتابی به نام بحر الانساب دارد و وقتی نسخه‌های این کتاب را برای آیت‌الله مرعشی بردند، او آنها را از بین برد، زیرا با بی‌دقتی بسیاری هر چیزی را نسبت داده بود.

3. نام قریه دیزج تکیۀ امروزی سابق بر این بلوط بوده است.

حسین غفاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۳۶
حسین غفاری

در مسیر مبارزه

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۳۷ ب.ظ

دیشب (26 اسفند 1403) به مناسبت چهلمین سالگشت شهادت آقامهدی باکری مراسمی به همت حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد که جمعی از دوستان در آنجا به خاطره گویی پرداختند از جمله آقایان صمد عباسی، جعفر باقری، الهویردی علیپور اقدم و آقای بهزاد پروین قدس و ... 

چند نفر هم اشعار خود را سرودند که از جمله مهمان گرانقدر آقای علیرضا قزوه، وحید طلعت، حبیبی و ...

در انتهای برنامه هم کتاب «درمسیر مبارزه» رونمایی شد. 

این کتاب در واقع پایان نامه مرحوم آقای ایرج تقی زاده فاضل بود که در مقطع کارشناسی ارشد تحت عنوان «بررسی و تبیین مبارزات سیاسی و اجتماعی شهید مهدی باکری» نگاشته شده بود. آقای تقی زاده فاضل که خود از نیروهای لشکر 31 عاشورا بوده و بارها مجروح شده بود، این پایان نامه را به خوبی به ثمر رسانده بود که صلاح دیده شد تا به کتاب تبدیل شود. مقدمات آن انجام و این حقیر آن را به شکل کتاب آماده و زندگی نامه مختصری از ایشان در پایان آن آوردم. متاسفانه آقای تقی زاده در اردیبهشت همین سال به رحمت خدا رفته بودند. ان‌شاءالله با شهدا محشور باشند. 

 

آقای ایرج (محمد) تقی زاده فاضل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۳۷
حسین غفاری

مرحمت

دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ

آقای صمیمی، مشاور مدرسۀ ما که اهل اطراف مشهد هستند و به‌خاطر ادامه تحصیل خانمش ارومیه هستند، تعریف می‌کرد دختر خردسالم با دیدن پویانمایی «مرحمت» عاشق این شهید شده بود. در مشهد که بودیم که اصرار داشت برویم مزار او را ببینیم!

من با همان عالم کودکی‌اش می‌گفتم اوووووه راه تا اردبیل زیاده. آنقدر اصرار کرد که ناچار شدم گفتم هروقت رفتیم ارومیه از آنجا می‌رویم که راه نزدیک است. تابستان که تمام شد در اواخر شهریور آمدیم ارومیه که دخترم یادآور قولی که داده بودم شد. دست بردار نبود.

شال و کلاه کردیم که برویم اردبیل!

رفتیم مزار شهدای آنجا و از چند نفر رهگذر پرسیدم که مزار شهید «مرحمت بالازاده» کجاست ندانستند!

دیدم یک اتوبوسی نگه داشته، انگار اردویی چیزی باشد و چند نفر پاسدار آنجاست. گفتم حتماً اینها می‌شناسند.

تا پرسیدم مزار مرحمت... گفتند همینجاست!!

به دخترم گفتم این هم مزار مرحمت.

آن برادر پاسدار که فهمید من ترک زبان نیستم ماجرا را پرسید و من هم برایشان تعریف کردم. همه ریختند سر دخترم و او را تشویق کردند و هدایایی هم به او دادند.

آن برادر پاسدار گفت: کارگردانی شهدا را ببین! ما قرار نبود بیائیم اینجا که ناخودآگاه از اینجا سردرآوردیم و شما هم از کجا به اینجا آمدید تا دخترت یک روز به یادماندنی را تجربه کند نه مزار بی زائر را!

تازه دوزاریم افتاد که ما و دیگر زائرین آن روز، به مرحمت «مرحمت بالازاده» آنجا دعوت شده بودیم.

(به روایت دوست عزیزم علی اصغرزاده)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۳۱
حسین غفاری

چشم زخم

چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ

استاد مطهری در جلد 8 کتاب آشنایی با قرآن صفحۀ 233 به بعد مطلبی دربارۀ چشم زخم آورده است به این شرح:

... چشم‌زخم اگر هم حقیقت باشد، به این معنای رایج امروز در میان ما- بالاخص در میان طبقه نسوان که فکر می‌کنند همۀ مردم چشمشان شور است- قطعاً نیست. همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قائل نبودند، بلکه معتقد بودند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آنها باشد.

دوم: اگر بعضی مردم دارای چنین خصلت و خاصیتی باشند، آیا آیه«وَ انْ یکادُ الَّذینَ کفَروا لَیزْلِقونَک بِابْصارِهِمْ» خاصیت جلوگیری از چشم‌زخم دارد؟

ما تا حالا به مدرکی (حدیثی، جمله‌ای) برخورد نکرده‌ایم که دلالت کند و بگوید از این آیه برای چشم‌زخم استفاده کنید. ... چیزی که از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم.

... از شعارهایی که مردم انتخاب می‌کنند روحیه مردم را می‌شود شناخت. ما در قرآن آیه زیاد داریم، ... به ندرت دیده می‌شود که در خانه‌ای مثلًا آیۀ «هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمون» تابلو شده باشد. ... برای شعار چه از این بهتر:«انَّ اکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقیکمْ» آنقدر هست الی ماشاءاللَّه، آیاتی که انسان هر وقت یکی از آنها را نگاه کند برای او یک درس و آموزش است. اینها را انسان نمی‌بیند ...(پایان کلام شهید مطهری)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۲۳
حسین غفاری

قصه نامکرر انقلاب و دفاع مقدس

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

از راست حسین غفاری، عباسعلی نصرالهی، آقای ماهان

 

لطف خدا شامل حالمان شد و به خدمت خانواده دو بزرگوار عزیز رسیدیم.

آقای عباسعلی نصرالهی بزرگ خاندان که عمری را در قبل از انقلاب اسلامی که رد پایش لابلای اسناد ساواک هم به علت کمک به متحصنین در کاخ دادگستری و بازاریان و اصنافی که از بسته شدن مغازه هایشان متضرر شدند، همچنین فرزندانشان که در این راه متحمل حبس و ... شدند، دیده می‌شود.

همچنین پس از انقلاب نیز به عنوان بازاریان انقلابی در جهت پشتیبانی جبهه و جنگ کوشیدند و کمتر از آنها یاد شده است. 

اما در محضرشان خاطرات به سمت شهید مهدی باکری راست شد و از ایشان به نیکی یاد کردند و از علاقه آقا مهدی به خودش گفت که شبی در یکی از مقرها که سفره شام را پهن می‌کنند و آقا مهدی با آقای نصرالهی هم بشقاب شده و هر دو در یک ظرف غذا میل می‌کنند. 

آقا مهدی زرشناس بوده و می‌دانسته این بندگان خدا چگونه با پشتیبانی مالی و جنسی جبهه‌ها را برپا نگه می‌دارند. 

خاطرات ریز و درشتی که طرح شد هر کدام قصه نامکرر انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس بود. به قول خودشان که فرمود گاه مثل یک فیلم سینمایی می نشینم و خاطراتم را نگاه می‌کنم. به قول شهریار: 

بیر سینما پرده سی دیر گؤزوْمده

تک اوْتوروب ، سئیر ائده رم اؤزوْمده

تاریخ سند: 23 آذر 1357

متن سند:

درباره : عباسعلی نصرالهی فرزند شیخ حاجی متولد 1308 دارای شماره شناسنامه 62 صادره از رضائیه نتیجه تحقیقات معموله حاکیست از طریق یکی از روحانیون رضائیه بنام سید علی اکبر قریشی در منبر مسجد اعظم عنوان شده چنانچه بازاریان بعلت تعطیل بودن بازار احتیاج به پول دارند بنامبرده بالا مراجعه و بطور قرض الحسنه وجه مورد نیاز را دریافت دارند که این اجازه از طریق کانون خیریه انصار که سرپرست آن یکی از روحانیون بنام محمد فوزی میباشد بنامبرده فوق تفویض شده تا از آن برای رفع مشکل اصناف استفاده نماید ضمنا وجهی از طریق بازاریان متعصب مذهبی جهت تهیه خوراک و میوه برای متحصنین در دادگستری جمع آوری گردیده است که نصرالهی در این زمینه نقش فعالی داشته ولی مبلغ آن بوضوح مشخص نیست.
سرپرست سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجانغربی ـ مبینی

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 20 صفحه 287

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۳ ، ۱۳:۴۷
حسین غفاری

ستاد نیروهای اعزامی به خرمشهر

شنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

به لطف خدا در حال جمع‌آوری اطلاعات شهیدان محمد و علی خجسته مقال هستم. شهید محمد طبق شناسنامه متولد 15 اسفند 1343 و علی متولد اول تیرماه 1342هستند. حسب نوشتۀ علی که در تقویم جیبی‌اش یادداشت کرده محمد در مرحلۀ چهارم عملیات رمضان در تاریخ 2 مرداد 1361 به شهادت رسیده و خود علی در نخستین روز سال 1362، یعنی یکم فروردین به برادر شهیدش پیوسته است.

در میان کارتهای شناسایی علی، کارتی بود که هنگام حضور در خرمشهر در جریان عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر برای آنها صادر شده بود. که نشان می‌داد نیروها قبل از آنکه تیپها شکل بگیرند، در سپاه خرمشهر در «ستاد نیروهای اعزامی به خرمشهر»، سازماندهی و برای محورهای مختلف اعزام می‌شدند. در این اعزام، علی، محمد و حسن، یعنی سه برادر حضور داشتند.

این کارت یکی از اسناد خوبی بود که تا به‌حال من رؤیت نکرده بودم. خداوند شهیدان را غریق رحمت خود قرار دهد.    

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۳ ، ۲۰:۱۵
حسین غفاری

راه سید حسن نصرالله

شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ

 

گلی گم کرده‌ام می‌بویم او را 

ز کنج ضاحیه می‌جویم او را 

چو نصرالله در راهی که پیمود

زجان و دل کنون می‌پویم او را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۳ ، ۱۷:۰۶
حسین غفاری

یاد یاران مهدی و حمید باکری

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۳۸ ب.ظ

یاد یاران شماره 117

یادمان شهید مهدی باکری با گفتارهایی از دکتر محسن رضایی، سردار قاسم سلیمانی، سردار سرلشکر سید یحیی (رحیم) صفوی، همسر شهید باکری، سردار حسین علایی، مهندس علی عبدالعلی زاده، دکتر غلامحسین رحیمی، سردار محسن رحیمی، سردار محسن رشید، سردار محمد آقاکیشی، سردار مصطفی مولوی، سردار علی اکبر پورجمشیدیان، سردار رضا لطفی، بهزاد پروین قدس، سیدکاظم میرولد، دکتر اسماعیل جبارزاده، سردار هادی افشردی و بیسیم چی شهید باکری منتشر شده است.
عناوین یکصد و هفدهمین شماره شاهد یاران عبارتند از:
1-با مهدی باکری از دوره دانشجویی تا شهادت
2-سردار محسن رشید از شهادت شهید باکری می گوید
3- توجه ویژه شهید مهدی باکری به بیت المال
4- لحظه لحظه عملیات بدر تا لحظه شهادت مهدی باکری
5- مسئولیت پذیری و مردم داری شهید مهدی باکری
6-اقتدار در فرماندهی شهید مهدی باکری
7-پای حرف های بیسیم چی شهید باکری
8-مصاحبه ای از شهید باکری درباره عملیات والفجر 4
9-الله بنده سی

لینک دانلود مجله یاد یاران شماره 117 شهید مهدی باکری

 

 

یاد یاران شماره 157

یادمان  شهید حمید باکری با گفتارهایی از دکتر محسن رضایی، سردار سرلشکر سیدیحیی (رحیم) صفوی، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، سردار شهید احمد کاظمی، همسر شهید حمید باکری، سردار محمدتقی اوصانلو، سردار علی اکبر پورجمشیدیان، سردار محمود عباسی  و احسان باکری  منتشر شده است.

لینک دانلود مجله یاد یاران شماره 157 شهید حمید باکری

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۳۸
حسین غفاری