گریه روزگار بر حسین علیه السلام
بی شک شعر معروف محتشم کاشانی:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
یکی از پر رونق ترین اشعاری است که خود را در محرم نشان می دهد. حتی کتیبه های محرم مزین به همین شعر است. در عین حال صُور خیال در این مرثیه به وفور دیده می شود. که البته گاهی این اشعار مبنای روایی هم دارد.
بیت دیگری از این مجموعه محتشم هست که می گوید:
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
این تصویرسازی واقعاً بیان یک حقیقتی است که در عالم بالا خبرهایی هست و خیلی از عالمان و عارفان از برخی حالات آن پرده برداشته اند و به قول خود محتشم:
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
لذا گاهی باید به اشعار عاشورایی با این دیده نگریست که شهادت امام معصوم علیه السلام تنها یک اتفاق کوچک در عالم ماده نیست که چشمان ما غبار آلود مادیت است و نمی توانیم خیلی از چیزها را ببینیم.
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده:
«فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً»
امام زمان(عج) می فرماید: صبح و شب برای تو ناله میکنم و بجای اشک بر تو خون میگریم.
پس جای تردید نیست که عالم هوشمند که درک درستی از حقیقت هستی دارد بر این عزا گریه کند و اگر این گریه آشکار می گردید از ایوان کربلا خون می گذشت!