بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۸۵ ثبت شده است

جمال

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۸۵، ۰۲:۳۲ ق.ظ
ای همنشین خلوت و جلوت ما .ای که هر آنچه هست و ما می بینیم و هر آنچه نیست و ما نمی بینیم آینه دار جمال تو اند .ای که به هر زبان قاصری نام تو می نشینید ترنم دلنشین آوازها بر زبان جاری می شود . مشام جان از عطری خوش سیراب می شود .چه نقشی باشد که تو نباشی .تصویر کدام عالم به منظر چشمان ما آورده ای .آتش به چه وعده داده ای که از هیمه و زندان و شکنجه برنیاید آنچه از دست فراق تو آید . آنان را که عمری در جهنم فراق تو زیسته اند ، به بهشت وصالت بار ده . آمین
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۵ ، ۰۲:۳۲
حسین غفاری

Unknown

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۵، ۰۴:۳۲ ق.ظ
گم شده‌ی آقای نانوایک نانوای لواشی می گفت:یک جانباز شیمیایی بود که هر روز می آمد، 4 تا نان می گرفت. با او آشنا ... ادامهhttp://fatholmobin.blogsky.com/
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۸۵ ، ۰۴:۳۲
حسین غفاری

Unknown

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۵، ۰۳:۳۲ ق.ظ
وه که عشق از دانشم بیگانه کرد مستی این دل مرا دیوانه کرد خیال به روضه که می بری که مروارید جان از سبوی چشم بریزی . ما همه نوحه گوی فراق خویشیم . تا زبان به خلوتگاه دل باز می شود جز ناله های فراق چیزی ندارد و چون دست به دعا بر می دارد جز دعای وصال چیزی نگوید . هر کس عاشورا را  از منظری به تماشا نشسته است . چگونه نبینم که چشم زیبا بین را تیر زدند و همه دلربایی را به خون کشیدند و همه وفا را قطع یمین نمودند . این همه بس نیست که ما خون بگرییم . اما فراموشی داغ ننگی است برما که در پیچ و خم زندگی بر پیشانی می نهیم . باز قدم بگذار در خیمه ما تا آینه ای در برابرت بگذارم تا به تنهایی خود گریه کنی .کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن این که گوید از لب من راز کیست بنگرید این صاحب آواز کیست خوش پریشان با منش گفتارهاست در پریشان گوئیش اسرارهاست
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۸۵ ، ۰۳:۳۲
حسین غفاری

محرم

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۸۵، ۰۲:۳۱ ق.ظ
ما مُحرمان همیشه در طواف رنجیم . دایره رنج در بدو تولد به دور ما کشیده شده است « خلق الانسان فی کبد » و تا رجعتی بسوی گشایش و رهایی از تعلقات باید این بار را با خود کشید . تنها آنان که پرده تعلقات را دریده اند از اِحرام رنج بِِدَر می آیند . آنها که از این میقات در می گذرند ، گویی تولدی دوباره یافته اند . ما باید لم یکن شیئاً مذکورا  بیاییم و لم یکن شیئاً مذکورا از این دار فانی درگذریم ،تا حیات « راضیة مرضیه » را دریابیم .هر چه تعلقات زیاد می شود آدمی به مرزهای کالانعامی نزدیک تر می شود و این نوع مردمان به اذن « قتل الانسان » مزرعه آخرت را ترک می گویند . و اینان را سرایی مگر «سقر» پذیرا خواهد بود .و محرم اردوگاه پرواز است . چه تمرینی بالاتر از آدم شدن . اینجا آل الله مشق عشق می دهند و پیمان شهادت می گیرند و دروازه کوچ آدم را به سرزمین موعود نشان می دهند . نوشابه این اردوگاه عطش است . ای به قربان لب تشنه ات یا حسین .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۸۵ ، ۰۲:۳۱
حسین غفاری