خدا بود در ظرفی که بنده ای نبود
کتاب شیعه مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی(1) را می خواندم که محاورات و مکاتبات آن عالم وارسته با پروفسور هانری کُربن است. در واقع این مجموعه از زبان حضرت علامه شیعه را به کُربن شناسانده. که جا دارد ما هم به عنوان یک شیعه این کتاب را مطالعه کنیم.
در ضمن نامه ای که علامه به کُربن می نویسد، طرز تفکر فلسفی در بیانات پیشوایان شیعه را متذکر می شود و شواهدی را می آورد.
در حدیثی که در کتاب شریف توحید شیخ صدوق(2) آمده و در آن امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جواب مردی به نام ذعلب که به آن حضرت عرض کرد: « یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ ؟» آیا خدای خود را دیدهای؟ و حضرت در جوابش می فرماید: « فَقَالَ وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ » وای بر تو ای ذعلب من چنان نبودم که پروردگاری را عبادت کنم که او را ندیده باشم. و بعد هم کیفیت این رؤیت را بیان فرموده اند که بسیار خواندنی است.
در اواخر حدیث بخشی بود که مرا یادآور جمله معروف و سرآغاز قصه هایمان انداخت که می گفتند: «یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود»!
و حضرت چقدر زیبا ترسیم نموده اند که:
کَانَ رَبّاً إِذْ لَا مَرْبُوبَ وَ إِلَهاً إِذْ لَا مَأْلُوهَ وَ عَالِماً إِذْ لَا مَعْلُومَ وَ سَمِیعاً إِذْ لَا مَسْمُوعَ
او رب و پروردگار بود در ظرفی که پرورده ای نبود
و خدا بود در ظرفی که بنده ای نبود
و عالم بود، در ظرفی که معلومی نبود
و شنونده بود در ظرفی که چیزی که شنیده شود نبود.
پینوشت: