مقدمه کتاب آینه های ناب
جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۸:۳۵ ق.ظ
آدم ها از همان اولی که زاده می شوند و طعم این جهان را در فضای سینه شان ، مزمزه می کنند ، راهی را آغاز می کنند که باید در این راه ، پستی و بلندی های فراوان را تحمل، و گرمی و سردی های زیادی را بچشند.برخی از این آدم ها آن قدر بزرگ می شوند که کل هستی را در خودشان جای می دهند ، و برخی در بیغوله این خاکدان ، دوباره خاک می شوند ، بی آن که تصویری از آسمان را در خود به نمایش بگذارند . انسان هایی در سال 57 به برکت نام خداوند و همت فردی از سلاله پاک حسین علیه السلام ، پای در رکاب آسمانی شدن نهادند تا براق خویش را بر فراز عالم خاکی بجهانند .نقطه رهایی این عملیات با آغاز جنگ تحمیلی ، کلید خورد . جاذبه رهایی از خاک خیلی ها را روانه جبهه ها کرد . برخی تازه با انقلاب آشنا می شدند . برخی از سال ها پیش رهرو بودند . برخی نیز نیاز دنیای خویش را در حضور چند روزه یا چند ماهه در جبهه ها می دیدند تا شاید از این منظر ، دنیای بیشتری نصیبشان شود . اما خاک جبهه ، خاصیت زنگار زدایی داشت . آدم ها را با عطر سلام و صلوات شستشو می داد و عبادت ها ، زنجیرهای دلبستگی به خاک را یکی یکی پاره می نمود و آن هایی که به این مقدار قانع نمی شدند ، شب ها ، نردبان به آسمان می گذاشتند . ورد زبان خیلی از بچه های بسیج این بود که مؤمن، آینه دار مؤمن است، و برای این که از عهده چنین امری برآیند ، دل های خودشان را صیقل می دادند تا برادر مؤمن خود را خوب بنمایاند و حتی آسمان در این «آینه های ناب » ظهور می کرد . و چون گاه طلوع خورشید شهادت می شد ، لاله های بسیجی به خون می نشستند . و ما امروز به رسم آینه داری ، جلوه ای کوچک از سیمای این شهیدان را به تماشا نشسته ایم .این سطور به ما می آموزند که هر کسی می تواند در این رزم گاه دائمی خاک و آسمان ، عروج را انتخاب کند .این افراد به ما می آموزند که ناگهانی از آسمان به زمین نیافتادند ، بلکه در خاک رشد کردند ، زحمت کشیدند و به مقام آدمیت نائل گشتند : رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیندبنگر تا چــه حــد است مقــام آدمیتدر حد بضاعت و توان از پرونده کارگزینی شهدا و دفترچه های خاطرات و مصاحبه های دوستان و آشنایان این مطالب را به رشته تحریر درآورده تا یاد و نامشان را در دفاتر زمینی به یادگار بگذاریم، چه اینکه آنان ستارگان مشهور آسمانند .
۸۶/۰۲/۲۱