کلمه اخلاص

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
تبیین برخی از ادعیه نورانی صحیفه فاطمیه
(آیت الله جوادی آملی، درس تفسیر سورۀ مؤمنون جلسه 9)
بحثهای این ایام با قصد قربت ـ انشاءالله ـ انجام میشود و ثواب خالصش به روح مطهّر صدیقهٴ کبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) اهدا میشود. قبل از شروع بحث چند جمله نورانی از دعای حضرت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) بخوانیم. وجود مبارک فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) صحیفهای دارد همان طوری که صحیفهٴ نبوی هست، علوی هست، حَسنی و حسینی هست، سجّادی هست منتها صحیفهٴ سجادیه رواج بیشتری دارد صحیفهٴ فاطمیه(سلام الله علیها) هم هست.
اول: مفهوم طلب اخلاص از خدا در بیان حضرت زهرا(سلام الله علیها)
یکی از ادعیه نورانی صحیفهٴ فاطمیه که از وجود مبارک حضرت زهرا(سلام الله علیها) است این است که آن حضرت برای طلب مکارم اخلاق این جملهها را دارد «اللهمّ بعلمِک الغِیب و قدرتک علی الخَلق أحْینی ما عَلِمْت الحیاة خیراً لی» خدایا! تو که عالِم غیبی و قدرت بر آفرینش داری مادامی که میدانی زندگی من خیر و رحمت و برکت است مرا زنده نگه دار «و توفّنی إذا کانت الوفاةُ خیراً لی» اگر رحلت برای من خیر است مرا قبض روح کن «اللهمّ إنّی أسئلک کلمة الإخلاص» این کلمه در برابر کلام نیست میگویند «کلمةُ لا إله إلاّ الله حِصْنی»[1] عرض کرد خدایا! من کلمهٴ اخلاص را از شما مسئلت میکنم یعنی توحیدِ کامل. در روایات هست که «مَن قال لا إله إلاّ الله مُخلِصاً دخل الجَنّة و إخلاصه أن تَحْجُزَهُ لا إله إلاّ الله عمّا حرَّم الله عزّ و جلّ»[2] هر کس مخلِصاً این کلمهٴ طیبه را بگوید وارد بهشت میشود و اخلاصِ این کلمه هم این است که این کلمهٴ طیبه مانع ارتکاب گناه باشد.
دوم: درخواست خشیت الهی حتی در حال غضب
عرض کرد: «اللهمّ إنّی أسئلک کلمة الإخلاص و خشیتک فی الرّضاء والغضب» چه در حال غضب چه در حال رضا، خشیت و هراسِ تو را در نظر داشته باشیم. چنین انسانی غضبش میشود غضبِ الهی و رضای او میشود رضای الهی و آنچه از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دربارهٴ حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده است که خدای سبحان به غضب او غضب میکند به رضای او راضی میشود[3] که نشانهٴ عصمتِ کبرای آن حضرت است برای آن است که آن حضرت در رضا و غضب، خشیت الهی را در نظر داشت یعنی به هیچ چیزی راضی نبود مگر اینکه خدا راضی باشد، از چیزی غضبان نبود مگر اینکه خدا خشم داشته باشد «و خشیتک فی الرّضاء والغضب والقصد فی الغِنیٰ والفقر» در توانمندی و تهیدستی، من اقتصاد را رعایت کنم، اعتدال و میانهروی را رعایت کنم «و أسئلک نَعیماً لا ینفَد» از شما نعمتی میخواهم که زوالناپذیر باشد.
مستحضرید که همهٴ نِعَم دنیا زوالپذیر است چون در سورهٴ «نحل» فرمود: ﴿مَا عِندَکُمْ ینفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[4] پس نعمتِ الهی را میطلبد.
سوم: تقاضای قرةالعین از خداوند
«و أسئلک قرّةَ عینٍ لا تَنقطِع» چیزی که باعث روشنایی چشم من باشد و دائمی باشد آن را مسئلت میکنم. در مسئلهٴ قرةالعین ملاحظه فرمودید که قُرّه به معنای روشنی نیست هوای سرد را میگویند قارّ. اصطلاحاً اشکِ شوق را اشکِ خُنک میدانند و اشک مصیبت را اشک گرم. ممکن است برخی از دقّتهای علمی این را تأیید نکند ولی بالأخره اصطلاح این است که اشکِ شوق را میگویند قُرّه و اشک مصیبت را میگویند اشکِ گرم. از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم رسیده است که «و قرّة عینی فی الصلاة» برای اینکه آن وجود مبارک در نماز، محبوب خود را میبیند و از مشاهدهٴ محبوب اشکِ شوق میریزد این گریههای اهل بیت(علیهم السلام) در نماز «خوفاً مِن النار» نبود «شوقاً» بود لکن «شوقاً إلی الجنّة» نبود، «شوقاً إلی المحبوب» بود که در ذیل همین دعا آمده است. عرض کرد «و أسئلک قرّة عینٍ لا تنقطع و أسئلک الرضاء بالقضاء و أسئلک بَرْد العیش بعد الموت و أسئلک النظر إلی وجهک و الشّوق إلی لقائک»[5] من از تو طلب میکنم که به سَمت تو نگاه کنم که ﴿وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ٭ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾[6] وجوه نظر میکند نه عیون چون ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾[7] عین به طرف خدا نظر نمیکند چون ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾ وجه به طرف خدا نظر میکند، اگر ﴿فأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾[8] این چهرهٴ هستی به طرف خدا نظر میکند، معلوم میشود نظرِ حسّی نیست. عرض کرد «و أسئلک النّظر إلی وجهک و الشّوق إلی لقائک» معلوم میشود که آن قرّةالعین سخن از خوفِ مِن النّار نیست، سخن از شوقِ إلی الجنّة نیست سخن از شوقِ إلی لقاء ربّ است که وجود مبارک موسای کلیم و سایر انبیا همان را طلب میکردند که امیدواریم دعای نورانی آن حضرت برای همهٴ شیعیان مخصوصاً شما بزرگواران مستجاب شود!
پاورقیها:
[1] کشف الغمّة، ج2، ص308.
[2] التوحید (شیخ صدوق)، ص27 و 28.
[3] الامالی (شیخ صدوق)، ص384.
[4] سورهٴ نحل، آیهٴ 96.
[5] بحارالأنوار، ج91، ص225.
[6] سورهٴ قیامت، آیات 22 و 23.
[7] سورهٴ انعام، آیهٴ 103.
[8] سورهٴ روم، آیهٴ 30.