بی بهانه می گریم
بسمه تعالی
برای ماتم تو، بی بهانه میگریم
تو مُصحف ناطقی و آیه آیه میگریم
برای تو اشک ریختن تسبیح است
به یاد ذکر تو من دانه دانه میگریم
تو آن حقیقت اشکی به کارگاه وجود
سرشته گشته به خاکم، عاشقانه میگریم
یکی علی رفت و صد علی برگشت
برای آن یگانهی صد نشانه میگریم
بگو که نهر گشته سیر از جمال قمر
بر آن هلالِ قامتِ ماهدانه میگریم
نشسته مرغک عطشان به آشیان پدر
به زخم گلویش در آشیانه میگریم
تو ماندهای و سپاهی ز حق جدا مانده
برای غریبیات ای جان، غریبانه میگریم
دوباره عکس حرم را به این نگاه انداز
برای حوض نگاهت، ماهیانه میگریم
نشانده هر کسی از خود به روی تنت زخمی
برای هر نشانهی زخمت، بی نشانه میگریم
وارث زخم علی و حسن و مادر شد!
به عکسهای عجیب نگارخانه میگریم
تو رفتی و آتش زدند خیمهها را، من
برای فرو نشاندن آتش، کاسه کاسه میگریم
حسین غفاری