بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

رؤیای صادقه

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۳۳ ب.ظ

از راست: زلفعلی اصغری، نادر ضیایی، شهید علی آذری اهرنجانی، عباس مقدم

 

(به روایت عباس مقدم)

با «علی آذری» همکلاس بودم.

برای همین در جبهه هم با هم بودیم.

در یک دسته و گروهان و گردان.

آن هم گردان قاسم از لشکر 31 عاشورا

راهی عملیات کربلای 5 شدیم.

2 شب بعد از عملیات، شب در حال پیشروی بودیم.

علی یک سربند یازهرا(س) به سرش بسته بود.  

آتش دشمن بی امان می بارید.

گلوله ها صفیرکشان از اطرافمان رد می شدند که ناگاه یک گلوله دوشکا روی قلب علی نشست.

همانجا افتاد!

دستش را برد و سربند زهرا(س) را از سرش کند و با کمی خاک روی زخم قلبش گذاشت.

و همانجا تمام کرد...

و این تمام ماجرا نبود...!

«نادر علی اکبرنژاد» گویی جانش به جان علی بسته بود. او هم افتاد و شهید شد!

ما به ادامه عملیات رفتیم.

آبها که از آسیاب افتاد و تب و تاب عملیات فروکش کرد. آمدیم عقب

نمی دانم شهدا را کجا تخلیه کرده بودند که هنوز جنازه علی به سلماس نرفته بود.

پدرش سراغ بچه اش را می گرفت. می گفت علی شهید شده.

چون جنازه نیامده بود من جرأت نکردم بگویم که علی شهید شده!

اما حیرت من آنجا بود که پدرش گفت من اطمینان دارم که پسرم شهید شده. چند روز بعد از عملیات مادرش خوابی دیده بود که جیغ زنان و گریان از خواب پرید.

گفتم چه شده؟ گفت علی شهید شد. گفتم از کجا می دانی؟ گفت خودم دیدم که گلوله ای به قلبش خورد و او پیشانی بند یازهرایش را روی زخمش گذاشت!

 

علی آذری اهرنجانی متولد 13 بهمن 1348 در سلماس بود که در تاریخ 22 دی ماه 1365 در ادامه عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

نادر علی اکبرنژاد متولد  17 اردیبهشت 1349  در سلماس بود که در تاریخ 22 دی ماه 1365 در ادامه عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی