بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بهار در بهار

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۳۷ ب.ظ

 

امسال بهار طبیعت قرین بهار قرآن شده

ان شاء الله هم آیه های قرآن را بخوانیم 

و هم آیه های طبیعت را ببینیم

هم سیر آفاقی داشته باشیم 

هم سیر انفسی

عید همه عزیزان مبارک. و این چند بیت تقدیم شما: 

 

آمد بهار جانها، آمد بهار قرآن

آمد بهار دوران، پوشیده سبزه بستان

تا آیتی نمایی از باغ دل تلاوت

صد آیه می نشیند در دیده همچو باران

بر شاخ مرده جان داد این نفخ صور نوروز

نفخی به جان خود کن از آیه های فرقان

در این بهار هر دم، افطار می کند جان

از بس که جلوه داری در چشم روزه داران

شب تا سحر بهار راز و نیاز خوانان

از صبح نغمه وصل می خواند این هزاران

یارب ز جام قرآن یک جرعه ریز در جان

کز آن به رقص آیم تا پیش پای سلطان

 

حسین غفاری

29 اسفند 1401

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۱ ، ۱۸:۳۷
حسین غفاری

جاسوسهای بین المللی

چهارشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ب.ظ

 

(بعد از اینکه من عکس شهید کریم حسنپور و پدرش ذوالفقار را در گروه گذاشتم تا چهلم آن مرحوم را اعلام کنم، آقا ناصر این خاطره را در گروه گذاشت که درخور توجه بود.)

روحشان شاد و یادشان گرامی

خاطرم هست بعد از شهادت شهید «کریم حسن‌پور» در روستای «کانی زرد» سردشت، حقیر، حاج حبیب و حاج یعقوب برای ادامه خدمت به سردشت رفتیم. (البته درخواست ما جبهه جنوب بود که سر از سردشت درآوردیم.)

همان روزهای اول و شروع تعهدات آتش بس با کشور عراق بود. (مرداد ماه سال 1367) مدتی چند با نیروهای «یونیماک» و خبرنگاران خارجی و ایرانی به مرزها رفتیم تا تردد آنها را عیناً به مبادی ذی‌ربط اطلاع رسانی کنیم. همان روزها بود که در روستای اسلام آباد و حین مأموریت مرزی، متوجه تماس بی سیمی یکی از نیروهای یونیماک با طرف عراقی شدم. او باید انگلیسی صحبت می‌کرد اما عربی صحبت کرد. یارو افسر یونیماک که به نظر آفریقایی بود هیجانی و دستپاچه بود. این ماجرا برایم بسیار مهم وتعجب آور بود. موضوع را در فرصت مناسب و به نحو ممکن با بی سیمی که همراه داشتم به ستاد اطلاع رسانی کردم. گویا همان دقایق اولیه رئیس اداره به ارتش (نیروهای تیپ 23 نوهد) به فرماندهی سرهنگ «یزدان ستار» در منطقه مأموریت داده بود شنود منطقه ای را سریعاً انجام دهند آنها هم سریعاً تماس های دوم و سوم را به وضوح و عالی با نیمکره شنود کرده بودند. بعد از برگشت نیروهای یونیماک از مرز، موضوع مکالمات را بچه های ارتش و برون مرزی ما ریز بررسی نمودند. چون تمام مکالمات به زبان انگلیسی و بعضاً عربی بود یکی از نیروهای اداره بنام آقا مصطفی که استاد زبان انگلیسی  بود به همراه من به مقر ارتش در شهر رفتیم. سروان صادقی از نیروهای زبده ارتش مسئول اتاق  127 یا دَسک ارتش بود. چهار پنج نیروی 127 هم در آن جلسه بودند که بسیار تیز هوش و عالی بودند هم کُردی را فول صحبت می‌کردند و هم عربی می‌دانستند و هم به زبان انگلیسی همانند زبان مادری شان تسلط داشتند. من هم بخاطر اعتماد بنفس عجیب و خدادادی توانستم منبر را به دست بگیرم، تمام تماس ها بررسی شد بعد از چند ساعت متوجه شدیم طرف عراقی به نیروی یونیماک با زبان عربی در پشت بی سیم از نیروهای «یاکوزاها» صحبت میکنند این جمله برای ما و ارتش بسیار مهم اما بسیار گنگ و نامفهوم بود.

من سریعاً با دوست عزیزم علی آقا در اداره‌ تماس گرفتم. او کارشناس عالی در خصوص منافقین بود. او عالی بود واقعاً عالی هم تسلط داشت. هم بیشتر  نفرات منافقین را یکایک و با بیوگرافی کامل می‌شناخت، ممکنه این یک نکته برای دوستان عجیب باشد اما ایشان چنین شخصی بود که در خصوص آنها کم نداشت.  

 مطلب رو همینطوری و خیلی شانسی از وی پرسیدم و گفتم علی آقا چنین کلمه ای در مکالمات یونیماک با طرف عراقی مطرح شده نظری در این رابطه دارید؟ او در اولین فرصت گفت اونا دارند از سازمان میگن، نوار مکالمه شان کو کجاست؟ گفتم: در ارتش هست.

 او ظرف چند دقیقه در محل ارتش حضور یافت. علی آقا در همه امورات مشکل گشا بود در اولین ثانیه ها با قاطعیت گفت اینها سازمان هستند و اضافه کرد، سازمان چند روز پیش یک نیروی هفتاد الی هشتاد نفری با تجهیزات کامل را از حوزه خانقین حرکت داده، منتهی معلوم نشده کجا رفتند و کجا مستقر شده‌اند لذا از این مکالمات و رمز یاکوزاها و اطلاعات اخیر ما از پادگان کرکوک بنظرم سازمان در یکی دو روز گذشته در بلفت مستقر شده است که بسیار خطرناک و مهم است.

موضوع از سوی ارتش سریعاً پیگیری شد نیروی مشکوک یونیماک که تماس گرفته بود و ارتبات نا مطلوب داشت و شب ها در مهاباد استراحت می‌کردند بدون هیچ حرف و حدیث و با پوشش مناسب  عذرش خواسته شد و از تیم و حتی از ایران اخراج شد.

اتاق 127 از آنروز  کمک حال ما شد هر دستوری علی آقا میداد اجرا می‌کردند. سریعاً از طرف آنها به نیروی زمینی تلکس رمزی و محرمانه ارسال شد. ارتش و سپاه سریعاً مطلع شدند که منافقین در بلفت مستقر شده اند و قصد عملیات نظامی و پیشروی در حوزه سردشت را دارند. (سازمان منافقین با عنایت به چراغ سبزی که آمریکایی ها داده بود در نظر داشتند یکی از شهرها را تسخیر نموده و سپس با هماهنگی دمکرات و کومله و...از نیروهای آمریکایی درخواست کمک نماید و آن منطقه را در مدار عملیاتی مورد نظر قرار دهند.) همان روز و فردا نیروهای تازه نفس رسیدند و چون طبق نظر یونیماک مستقیماً نمی‌توانستند به مرز بروند لذا در پشت خط و در موقعیت مناسب مستقر شدند. منطقه مورد نظر قُرق شده بود و پر التهاب. همه در آماده باش کامل قرار گرفتند.

اتاق 127 به فرماندهی سروان صادقی تمام بی سیم ها را ریز شنود می‌کردند و لحظه ای به ما اطلاع رسانی می‌کردند. بیشتر شب ها من نزد آنها بودم. تماس های مشکوک از سوی آقا مصطفی کشف رمز و سپس آنالیز میشد و میشود گفت ریز اطلاعات را هر دقیقه داشتیم.

در بلفت و قسمتی از منطقه دو پازا نیروهای ماکو وحاج سلیمان جعفرزاده مستقر بوده و از روحیه بالایی برخوردار بودند. همان روزها بود که از ارومیه هم نیروهای قدرتمند و روحیه بخش سپاه رسیدند که نفراتشان بیشتر از دوستان ما و پایگاه با عظمت ثارالله بود. همان روزها  از سوی علی آقا منابع دوبل با در نظر گرفتن شرایط و پوشش های متعدد چون کاروانچی ها و... به عراق اعزام شدند. نیروهای سازمان طبق کدهای اطلاعاتی از قبل تعیین گردیده و حساب شده در مسافرخانه ها وخانه های امن قلعه دیزه و رانیه ملاقات کردند. اخبار فریب و بسیار کارگشای منطقه به آنها داده شد. آنها متوجه شدند در صورت تحرک و هر گونه‌ اقدام، کاملاً  قتل عام خواهند شد لذا یک هفته طول نکشید منافقین بعد هماهنگی با استخبارات کرکوک از حوزه بلفت سرافکنده خارج شدند و دُمشان را گذاشتند روی کولشان و به کرکوک رفتند و برنگشتند.

خیالمان از این بابت راحت شده بود دیگر هیچ تهدیدی وجود نداشت. همان روزها چندین فرمانده ارشد ارتش و سپاه و اداره با هلی کوپتر به سردشت آمدند. همه ما (بصورت محرمانه) مورد تشویق قرار گرفتیم!

نیروهای ارتش بحمدالله همگی ترفیع گرفتند. سروان صادقی سرگرد و به شهر سقز منتقل شد وفرماندهی یگان دیگری را عهده دار گردید.

برای ما که سه نفر بودیم و نیروهای اتاق بی سیم سپاه، مبلغ 2500 تومان پول نقد دادند که انصافاً خیلی پر برکت بود همراه با یک تشویق نامه اداری عالی. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۴۰
حسین غفاری

صلوات

سه شنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۵۵ ب.ظ

 

یکی از سفارشهایی که به ما شده است صلوات بر محمد و آل محمد است. و ساده ترین وجه آن : «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» می باشد. 

در آیه 56 سوره احزاب نیز خداوند می فرماید: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود می‌فرستند شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید.

حتی از صلوات به عنوان دعای مستجاب هم یاد کرده و سفارش شده خواسته های خود را مابین دو صلوات قرار دهید!

حتی ائمه صلواتهای خاصه خود را دارند که در زیارات خوانده می شود. 

دعاهای امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه مشحون از صلوات بر محمد و آل محمد است. در فرازهای پایانی دعای 32 صحیفه صلواتی ذکر شده که از خدا می خواهد این صلوات را بی حد و حصر نماید: 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، إِذَا ذُکِرَ الْأَبْرَارُ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ ، صَلَاةً لَا یَنْقَطِعُ مَدَدُهَا ، وَ لَا یُحْصَى عَدَدُهَا ، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ . صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ حَتَّى یَرْضَى ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا ، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَى ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، هرگاه یاد نیکان شود؛ و بر محمّد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز در رفت و آمد است؛ درودی که دنباله‌اش قطع نشود و عددش شماره نگردد؛ درودی که فضا را فرا گیرد و زمین و آسمان را پر کند.بر او درود فرست تا جایی که خشنود شود؛ پس بر او و آلش درود فرست، درودی که برایش حدّ و نهایتی نباشد؛ ای مهربان‌ترین مهربانان!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۵۵
حسین غفاری

حاضر و غایب

چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۱۳ ق.ظ

 

خیلی با خودم کلنجار می رفتم تا از میان کلمات معمول بیرون بیایم و ببینم حاضر کیست و غایب کدام است. 

مثلا حافظ می فرماید : 

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

بعد ما بیائیم و بگوئیم امام معصوم با این عظمتش غایب است کمی بی انصافی است! باید بگوئیم ما از محضر او غائبیم! چون او اصل حضور است.

این چند بیت حال و هوای این حدیث نفس است: 

 

یا صاحب الزمان (عج)

 

او اصل حضور است، چه حاجت به ظهور است

ما پرده نشینیم، همین سایه ز نور است

چشمان خود از دیدن رویش ز چه بستیم

معشوق همینجاست که در حال عبور است

«آقا تو بیا» جمله ­ی دور از ادب ماست

ما در تب «تعجیل» ولی او چه صبور است

باید که ازین جامه­ ی «ماندن» بدرآئیم

این نقطه­ ی آغاز رهایی و سرور است

او ختم ولایت، پسر ختم نبوت

او بارقه­ ی نور  درین صخره ­ی طور است

بر مُلک سلیمانیِ آن پادشه خوب

این بیتک ما حکم همان هدیه­ ی مور است

 

حسین غفاری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۱۳
حسین غفاری

شبیه پیامبر

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۰۲ ق.ظ

 

تقدیم به آستان اهل بیت علیهم السلام 

شبیه پیامبر

 

نقاش ازل نقش تو در خامه خود داشت 

از نور نبی رنگ به پیمانه خود داشت 

بخشید همه جلوه و آن جاه رسولش 

یک چهره دیگر ز محمد(ص) به زمین کاشت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۰۲
حسین غفاری

عقل و جهل

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۴۱ ب.ظ

 

با پسرم محسن در خصوص حدیث نگاری و مفهوم سازی صحبت می کردیم که محسن یک طرحی را فرستاد و من هم تحریک شدم تا روی آن مفهومی که می خواستم کار کنم. که این کار از آب درآمد. الحمدلله 

آقا علی بن موسی الرضا فرمودند: 

 

صَدِیقُ کُلِّ اِمْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ.

دوست هرکس عقل اوست و دشمنش جهل اوست.

از کتاب تحف العقول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۱ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۴۱
حسین غفاری

کشف و کرامات

دوشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۲۴ ق.ظ

علامه طباطبایی می فرمودند: 

استاد ما می فرمود «دنبال کشف و کرامات رفتن، دنبال خودپرستی رفتن است.» 

چون وظیفه سالک ، خداخواهی و خداجویی است. اگر دنبال چیزی رفت که خوشش می آید ، این خودپرستی است. 

کتاب ثمرات حیات، علی سعادت پرور، جلد 2 ص 264

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۲۴
حسین غفاری

شهید منصور همتی

يكشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ب.ظ

از راست شهیدان: باقر نیکزاد، منصور همتی، اسماعیل غفاری آذر، بهروز درستکار، علی اکبر کاملی (قبل از ادامه کربلای 5، پادگان شهید باکری دزفول)

 

 

از راست: حسین غفاری، پدر شهید همتی، دکتر لطفعلی ناصری

 

از راست: حسین غفاری، جمال خانبابایی آذر(داماد خانواده)، پدر شهید همتی، علی همتی (برادر شهید)، دکتر لطفعلی ناصری

 

از راست: حسین غفاری، جمال خانبابایی آذر، پدر شهید همتی، دکتر ناصری، علی همتی و پسر خانبابایی آذر

 

از راست: حسین غفاری، جمال خانبابایی آذر، پدر شهید همتی، دکتر ناصری، علی همتی و پسر علی همتی

 

روز جمعه دکتر لطفعلی ناصری زنگ زد و گفت دلم برای خانواده شهید منصور همتی تنگ شده است. شما ارتباطی با آنها دارید؟ گفتم بله و قرار شد من هماهنگ کنم و روز شنبه مصادف با روز عید مبعث به خانه شان برویم. 

با علی هماهنگ شدم و قرار برای ساعت 11 صبح شنبه 29 بهمن 1401 برقرار شد. 

آقای دکتر آمد دنبال من و بعد هم دکتر زحمت کشید یک جعبه شیرینی هم تهیه کرد و رفتیم منزلشان. 

آقای جمال خانبابایی آذر که از فرماندهان گردانهای عملیاتی در زمان جنگ بود و اینکه ایشان داماد این خانواده هستند هم حضور داشتند. برای همین خوشحالی مضاعف شد. 

آقای دکتر لطفعلی ناصری که عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه و از مؤسسین دانشگاه آفاق هستند، با منصور همتی در زمان دوره دبیرستان همکلاسی بودند. در زمان جنگ هم در زمان شهادت منصور در دیدبانی بودند . 

تجدید خاطرات شد و پدر شهید برخی خصوصیات ایشان را بیان داشتند. 

مادر خانواده در سال 99 به رحمت خدا رفته بودند. 

منصور در مدرسه عالی قضایی قم بود که رفته بود جبهه و هم دوره ای های ایشان الان دادستانان شهرها و یا قاضی و وکیل هستند. یکی از همکلاسی های ایشان هم علیرضا قزوه شاعر معاصرمان هستند. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۳۸
حسین غفاری

مبعث

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کیست این ساقی که خود خمخانه شد؟

چیست این آتش که در پیمانه شد؟

تا که در کامش تجلی ریختند

او شد و از خویشتن بیگانه شد

دفتر جانش پر از آواز شد

شمع جانش سوخت تا پروانه شد

تا رسول رحمتش بگماشتند

عقل در رقص آمد و دیوانه شد

گفت اگر خواندی به نام من بخوان

خواند و آخر خواندنش افسانه شد

حسین غفاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۴۵
حسین غفاری

شعر فاطمی

شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۰۶:۳۸ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

می رسد عطر تو از عالم نور

همه ذرات جهان غرق سرور

خلعت آدمیان کرده به تن

این مَلَک آمده در سینه طور

گل و گلبرگ لطافت ز تو یافت

به تو مانند نشد باغ بلور

زیور نام تو «کوثر» شده است

گشته ناپاکی از این خانه به دور

لقب «ابتر» از این سلسله رفت

وه چه باغی شود این دُخت طَهور

ای نبی از تو جدا غصه و غم

چون تو را آمده مهمان صبور

لقب «ام ابیها» به تو ناز 

بهر تیمار پدر کرده خطور

«به فداها» مترنم شده است

حضرت ختم رسل، عبد شکور

یارب از سفره این جلوه نور  

قسمت ما بنما جشن ظهور

سرّ مُستودع زهرا(س) برسد

خرم عالم شود از فصل حضور

 

حسین غفاری

جمعه 23 دی ماه 1401

مصادف با میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۱ ، ۱۸:۳۸
حسین غفاری