بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

وصال یاران

دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۴۴ ب.ظ

امشب در حسینیه امام خمینی، مداح مجلس جناب حجت الاسلام اکبرپور چند بیت از یکی از غزلهای «نیر تبریزی» را در حضور مقام معظم رهبری خواند از زبان علی علیه السلام در رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها.

میرزا محمد تقی مامقانی یا میرزا محمدتقی حجت‌الاسلام متخلص به نیر متولد 1248 ه ق (4 آبان 1211 ش) در تبریز متولد شده است. مراثی او در باب کربلا فوق العاده است. نیر در 12 رمضان سال 1312 ه ق دار فانی را وداع گفته و پیکر ایشان در وادی السلام دفن شده است.

دیوان نیر تبریزی

جا دارد این غزل دوباره باز نشر شود:

 

بگذار تا بماند چشمم به رهگذاران
پاداش آن که نشناخت ؛ قدر وصال یاران
ای ابر نوبهاری باران نبار دیگر
طوفان چشم امروز؛ بگرفته جای باران
یارب مباد کس را حیران؛ دو دیده چون من
چشمی به روی منظور؛ چشمی به ناقه داران
ما بار ناقه بستیم، دل ماند پیش دلدار
کارم به مشکل افتاد؛ ای خیل هم قطاران
ای ساربان خدا را، آهسته ران که شاید
دیگر فتد به رویش؛ چشم امیدواران
چشمی به روزگاری، بودم به گل عذاری
رفتیم و ماند بر چشم؛ حسرت به روزگاران
بو کآن ستاره روز، بار دگر بتابد
هر شب شمارم اختر؛ چون چشم شب گذاران
درد دل ضعیفم ناگفته ماند با دوست
لختی عنان بدارید؛ ای خیل رهسپاران
رفت از خزان هجران گلهای عیش بر باد
دریاب بوستان را ؛ ای شوکت بهاران
از پا فتادگانیم بگذر ز ما و نگذار
ما را در این بیابان؛ ای میر شهسواران
رحمت به روزه داران از فضل او عجب نیست
ای ابر ! هین فروبار؛ بر فرق میگساران
گو چشم روزگاران بر حال ما بگرید
گر لطف شه نگیرد؛ دست گناهکاران
فروانروای محشر مینو گسار کوثر
دادار بنده پرور؛ سالار تاجداران
باد صبا به جانان بر گو که مانده «نیّر»
دور از تو با دل زار؛ اندوه غم هزاران

غزل 189 از دیوان نیر

با مقدمه و تصحیح دکتر بهروز ثروتیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۴
حسین غفاری

ابر هدایت

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۲۰ ق.ظ

گاهی از اشعار حافظ تک بیتهایی را انتخاب می کنم و طرحی می زنم که هم برای خودم جذاب است و لذت می برم و هم شاید دوستان از آن استفاده کنند. خصوصا در این فضای مجازی که یک بیت آدم را کافی است.

خصوصا این غزل که چند تا کار از آن انجام داده ام:

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم

حافظ

 

حافظ

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۸:۲۰
حسین غفاری

کربلای مکرر

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۳۷ ق.ظ

عملیاتها گویی کربلاهای مکرری بودند که »هل من معین» می طلبیدند!

تازه وقتی این عملیاتها به نام کربلا مزین میگشت این تداعی دوچندان میشد. 

عملیات کربلای 5 برای من خاطره ای تلخ است!

چه اینکه آدم در کنار دریای زلال معرفت نشسته باشد و بی آنکه جرعه ای بنوشد، برگردد.

حالا اگر صد کتاب هم بنویسم جبران مافات نکرده ام.

بهای سنگین ماندن، چیزی نیست که بتوان آن را پرداخت!

چهارتا عکس را کنار هم گذاشتن و هفته و چله و سالگرد گرفتن، دلخوش کنک های نفس اماره است.

باید بگویم روی سنگ قبر من بنویسند: در سال 1365 اسیر خاک شد و حالا زیر خاک شد!

خداوندا قدم سیر ما را از وصول به خوبانت کوتاه مفرما

و با ما به لطف و مهرباتیت رفتار کن نا با عدلت

کربلای 5

 

کربلای 5 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۹ ، ۰۹:۳۷
حسین غفاری

حاج حمید فاسونیه چی

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۰۶ ب.ظ

حاج حمید فاسونیه چی

 

سالها پیش وقتی کتاب پیر پیشگام که خاطرات آقای حاج حمید فاسونیه چی بود را به همراه نویسنده آن آقای مصطفی قلیزاده علیار و آقای نوروزی مسئول وقت حوزه هنری انقلاب اسلامی به منزل ایشان بردیم تا از کتاب چند جلدی تقدیم ایشان کنیم با هم خوش و بشی کردیم و کتابها تقدیم شد. 

فرصتی شد عکسی با هم بگیریم. هر چند خاطرات زیادی را با خود برد و برخی اسرار را که برخی به نوشتن نمی آمد که شمه ای از آنها را در منزل برای ما گفت اما آنهایی را که لازم بود در کتابش آورد. دست آقای قلیزاده درد نکند.

شنیدیم ظهر امروز دوشنبه 15 دی ماه 1399 ایشان به رحمت خدا رفتند. 

حاج حمید فاسونیه چی

 

بخشی از کتاب:

حاج حمید فاسونیه چی در سال 1310 در شهر ارومیه به دنیا آمد و در خانواده ای مذهبی تربیت یافت. او از دوران تحصیلات دبیرستانی به ارشاد بعضی از علمای بزرگ شهر و به پیشنهاد پدرش، وارد حوزه علمیه شده، ادبیات عرب و مقدمات علوم و معارف دینی را طی چهار سال فرا گرفت و در سال 1328 برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مهاجرت کرد. بعد از دو سال ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم، بنا به عللی به تهران رفت و در مدرسه علمیه مشیریه از کتابهای فقهی و اصولی ادامه تحصیل داد. اما مسائلی سر راه زندگی این جوان مذهبی طالب علوم دینی قرار گرفت که ادامه راه دانش و روحانیت را بر او غیر ممکن ساخت.

از آن پس حمید فاسونیه چی علی رغم میل باطنی، در تهران وارد آموزشگاه ژاندارمری شد و در این پایگاه کمر خدمت به کشور و ملت بست و طی این مرحله با همرهی توفیق الهی برایش مقدور گردید هر چند در این راه سختی ها دید و مرارتها کشید.

 او از اولین فعالان انقلابی و مذهبی در ارومیه و استان آذربایجان غربی و خرم آباد لرستان بود که در لباس یک ژاندارم مسلمان و متدین بر خلاف جریان ضد رژیم پهلوی حرکت کرد. استوار حمید فاسونیه چی در پادگانهای محل خدمت خود با سربازان ونیروهای تحت فرمانش نماز جماعت برپا می کرد و به موعظه آنان و تبلیغ معارف دینی و تدریس قرآن می پرداخت.

علاوه بر اینها، ارتباط صمیمی و نزدیک او با روحانیون بانفوذ و انقلابی ارومیه و انتقاداتش از عوامل وفادار به شاه و حتی انتقاد از شخص محمد رضا شاه پهلوی، بیشتر موجب پرونده سازی در سازمان ضد اطلاعات هنگ ژاندارمی ارومیه و تهران گردید و بالاخره حکم تبعیدش به خرم آباد صادر شد. او در خرم آباد هم با روحانیون مبارز و بزرگ و افسران و درجه داران متدین و غیرتمند ارتباط دوستانه برقرار کرد و به فعالیتهای انقلابی خود تداوم بخشید. همین فعالیتها باعث شده که عوامل رژیم شاه به فکر حذف او از بدنه ژاندارمی بیفتند. ولی او با هوشمندی خود و همکاری دوستانش توانست حکم بازنشستگی اش را بگیرد و قبل از آنکه اخراجش کنند، در 41 سالگی بازنشسته شود!

از آن به بعد در ارومیه همگام با روحانیون مبارز به خصوص شاخص ترین روحانی پیشگام منطقه در انقلاب اسلامی حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ غلامرضا حسنی، در صف مقدم  نهضت اسلامی به فعالیت خود ادامه داد. حاج حمید فاسونیه چی بعد از انقلاب اسلامی دارای مسئولیت های بسیاری بوده است و او پدر شهید، پدر بزرگ شهید و برادر شهید است. خاطرات این مبارز پیشگام 80 ساله، از جهات گوناگونی به ویژه روند شکل گیری انقلاب اسلامی در ارومیه و مبارزات نیروهای مسلمان و انقلابی این شهر قابل تأمل و خواندنی است....

پیر پیشگام

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۶
حسین غفاری

عالم فانی

يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ ب.ظ

بازه زمانی تولد تا مرگ مثلا 60 سال از یک زاویه مدت زمان زیادی است.

از یک زاویه بسیار کوتاه است و به قول دوستی که زمین شناس بود گفت گاهی که به سنگهای معدنی نگاه می کنم و قدمت آنها را می بینم به عمر کوتاه خودمان می خندم!

هر چه هست در این بازه ما با دوستانی آشنا شدیم که سر از این عالم فانی بیرون بردند و نادیده ها را دیدند. و برخی چنان از کنار ما پر کشیدند که دیگر گویی نیستند و نبودند!

در هر صورت امیدوارم  به قول حافظ ما قبل از ترک این عالم از عالم فانی سری به عالم باقی بزنیم:

 

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

آمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۳۱
حسین غفاری

دلتنگی

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ب.ظ

 

دلتنگی انواع دارد!

در مواقع مختلف برخی از آنها را آزموده ام. 

وقتی نوجوان بودم دوری از مادرم...

وقتی جبهه بودم دوری از دوستانم ...

وقتی ازدواج کردم دوری از همسر و فرزندانم...

وقتی...

اما دلتنگی برای سردار حاج قاسم سلیمانی که یار و یاور رهبر معظم انقلاب بود...

برای حاج قاسم که تبلوری از یک مرد پرورش یافته مکتب اسلام بود...

حاج قاسمی که دوست و یار مهدی باکری بود ...

حاج قاسمی که جایش به سختی پر می شود، از جنس دیگری است. 

خداوند ما را از شهدا جدا نفرماید.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۲۱:۱۵
حسین غفاری

تولد حضرت مسیح

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ

 

نیست فرقی در میان انبیا

جمله یک نورند حول کبریا

 

میلاد حضرت مسیح بر برادران عزیز مسیحی همچنین بر عموم مرد جهان مبارک باد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۴
حسین غفاری

کربلای 4

چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۵۶ ق.ظ

 

امروز سالروز عملیات کربلای 4 است.

هرچه بگویند دیگر فرقی نمی کند!

چون شهدا رفته اند 

و در میانه خون خدای خود را ملاقات کردند. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۰۹:۵۶
حسین غفاری

قولته

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۷ ب.ظ

گاهی در تحقیقات آدم با چه چیزهایی که مواجه نمی شود. 

هنوز از جنگ 30 سال می گذرد و ما اینگونه مصیبت داریم. 

ما آدمهایی که خودمان جنگ را دیدیم. 

نظرم در مورد ثبت وقایع است. 

در مصاحبه هایی که داشتم برای درج مطالب در مورد نقش اداره راه در دوران دفاع مقدس، وقتی موضوع به انهدام پل فلزی سردشت رسید دیدم یکی می گوید: 

پل فلزی سردشت

دیگری: پل ربط

دیگری پل بریسو 

وقتی به گزارش های سال 61 مراجعه کردیم دیدم یکی نوشته: پل کلته 

دیگری پل گل تپه!

تازه این پل روی رودخانه است که الان روی نقشه های گوگل به زاب کوچک معروف است ولی در نقشه های نظامی سال 1377 رودخانه گلاس درج گردیده است. 

ناچارا به دوستی زنگ زدم و گفت از فلان دوست مشترکمان بپرس که الان مدیریت کردپرس را بر عهده دارد به نام آقای هادیفر. 

ایشان گفتند در بالا و پائین این پل دو روستا قرار دارد که یکی قولته (در برخی نقشه ها قُلته) است و دیگری بریسو و چون درست سر سه راهی ربط قرار دارد لذا به هر سه اسم خوانده شده است. 

لذا به نظر می رسد درج گل تپه یا کلته از اشتباه گویش گوینده و یا شنونده در ثبت گزارش بوده باشد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۷
حسین غفاری

مدارک

دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵ ق.ظ

در لابلای تحقیقات آدم به مطالبی بر می خورد که شاید ربطی به تحقیق در دستت نباشد اما در جای دیگری کاربرد پیدا می کند. 

در میان پرونده یکی از نیروهای قدیمی اداره راه برای پیدا کردن اسامی مدیران کل از روی احکام کارگزینی بودم که یک نامه از ساواک نظرم را جلب کرد و آن اینکه نشان می داد در سال 1340 آقای «پرویز افسر» رئیس اداره سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان غربی(استان 4) بوده اند. 

هر چند در اسناد قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک نیز نامه هایی از ایشان دیده می شود که در سال 1342 نیز ایشان همچنان در ساواک استان بودند. 

وقتی این سند را به دوست پژوهشگرم آقای خردمند نشان دادم ، رفت و یک کتاب قدیمی آورد به نام «تاریخ ژاندارمری ایران» که نویسنده اش پرویز افسر بوده و در سال 1332 در قم انتشار یافته است. که برایم جالب بود. 

پرویز افسر

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۵
حسین غفاری