پس کوچه های خاطرات !
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۴ ب.ظ
گاهی خاطرات خیابان دارد.گاه کوچه.گاهی هم پس کوچه!برخی خاطرات خیلی رسمی هستند. چارچوب دارند. برخی در خودسانسوری می ماند.برخی بدآموزی دارد. برخی را نمی شود چاپ کرد باید مخاطبش باشد و شفاهی گفت...در هر صورت خداوند پدر حاج حبیب نجف پیر را بیامرزد. زنگ زد و گفت حاج اژدر از اردبیل آمده شب بیائید باغ ما، خانوادگیچند نفر محدود آمده بودندپورولی، آدم عارف، جهانبخش و مناز خانواده خودشان هم حاج مجید و حاج باقر و دامادهایشاناز اول ملاقات تا ساعت رفتن آنقدر در پس کوچه های خاطرات گشتند که گویا دوباره رفته بودیم منطقه.لابلای صحبت ها از حماسه هایی صحبت به میان آمد که لم یلد و لم یولد!!آدم هایی که مثلاً از دورافتاده ترین جای پارس آباد مغان آمده بوده ولی معنویت و شجاعتش چیزی کمتر از آدمهای سرشناس نبوده. با همان مظلومیتشان هم به شهادت رسیده بودند. الان هم گویی لم یکن شیئا مذکوراخداوند روح همه آنها را قرین رحمت فرماید.
۹۵/۰۴/۲۳