بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خاکریزهای خالی

جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ق.ظ
شب برای به هم ریختن سازمان دشمن زدیم به خط. قرار بود توی گرگ و میش هوا برگردیم خط خودمان. نماز صبح را با تمام خستگی ها در خواب و بیداری خواندم. شب را نمی دانم سر از کدام خط درآورده بودم. دو سه نفر دیده بان در کنارم بودند. راه افتادم بروم تا بچه های گردان را پیدا کنم. دو سه دقیقه راه که رفتیم دیدم خاکریز دارد کوتاه و کوتاهتر می شود. آنقدر که دیگر باید دولا دولا را می رفتم. از همان قسمت کوتاه خاکریز، دیگر نیرویی نبود. پشت خاکریزخالی بود! کلی راه رفتم تا به نیروهای گردان رسیدم. اما هنوز مانده بودم که خاکریزهای خالی چگونه مقاومت می کردند؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۵
حسین غفاری

نظرات  (۲)

آنچه که ما را متوقف کرد دلهای خالی بود نه خاکریزهای خالی، یک دل پر بایستی به این بلا گریست.
پاسخ:
: این چند وقته حسابی گریانم. برخی از مسئولین یادشان رفته اینجا جمهوری اسلامی است. حساب شخصی و ... یکی می گفت نگو بیت المال بگو مال البیت!!!
سلام عزیز دل برادر
امروز بعد از چند هفته ای دوری خداوند دوباره فرصتی عطاء فرمود تا از دل نوشته هایت بهره ای ببریم
به برکت خون عزیزانمان خداوند عزتی عظاء فرموده که میتوان با کمال عزت و احترام در وجب به وجب خاک عراق قدم گذاشت و تصاویر بزرگانمان را در گوشه و کنار آن به وضوح دید
شکر خدای منان را
پاسخ:
: زیارت قبول

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی