بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

عارفان شهید

يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ

علیرضا امامی

شهید علیرضا امامی یگانه از شهدای اردبیل است که متولد 30 شهریور سال 1348 بوده و در عملیات بیت المقدس 2 در تاریخ 2 بهمن ماه 1366 در تپههای الاغلو به شهادت رسید. 

از سال 1365 که با ایشان آشنا شدم فهمیدم دبیرستانی است و همزمان با ورود به دبیرستان دروس حوزه را هم خوانده و از شاگردان مبرز سید حسن عاملی بودند. 

با آن سن کم خوددنیایی از عرفان بود و برای ما دروس مختلف از اخلاق و تجوید و قرآن و ... می گفت.

بعد از عملیات کربلای 5 در سال 1366 مکاتبه ای با ایشان داشتم که جواب آن هر چند دیر هنگام ولی بسیار عالی نوشته شده است که امروز برای اولین بار آن را منتشر می کنم تا تذکری دوباری برای من باشد و یادگاری برای دوستان.

از راست نفر اول شهید علیرضا امامی، بندر رحمانلو سال 1366 قبل از عملیات بیت المقدس 2

.................

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه شهید علیرضا امامی یگانه به حسین غفاری

آدرس فرستنده: اردبیل، محله اوچدکان، کوی مسجد کبود، پلاک 82، علیرضا امامی یگانه

آدرس گیرنده: ارومیه، خیابان شهید مدرس، کوی 8، پلاک 7 [3]، منزل آقای غفاری بدست برادر حسین غفاری برسد.

...........

متن نامه:

بِسمِ المَحبوب و مِنهُ الاِستِعانه و الاِعتصام

به خدمت باسعادت برادر عزیز و بزرگوارم حسین غفاری نَوَّرالله قَلبَهُ الشریف برسد ساعت2:15 نصف شب روز شنبه 7/5/66 می‌باشد. تازه از سرعین که به‌اتفاق برادر جواد(1) و سایر همرزمان کوی محمدیه(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) رفته بودیم، برگشته‌ام و تا موقع نماز بهترین فرصت برای انجام ‌وظیفه و به نوشتن نامه پیدا کردم. خواستم که در این دل شب که بیش‌از هرروز دیگر یاد هجران و دوری شهدای همرزمم قلبم را تنگ کرده، با شما از فرسخ‌ها فاصله بیاد آن شب بارانی، درد دلی با هم کرده باشیم. اول باید در این گفتگو نمود که «اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى وَ اَفْرَطَ بى سُوءُ حالى وَ قَصُرَتْ بى اَعْمالى وَ قَعَدَتْ بى اَغْلالی»(2) ، یعنی خداوندا مصیبت من سنگین شده‌است «اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى ما رَبِحَتْ تِجارَتی وَ حَسِرَت نَفسی»(3) یعنی خدایا با سرمایه‌ای که دادی قدری از آن رفته و قدری از آن مانده. نه نفع برده‌ام نه سودی به چنگ آورده‌ام. نه نقدیکه به بازار آخرت ببرم و با او متاعی خریداری کنم. چه بازار، بازاریکه در او جز نقد خالص قبول نکنند و صرافش ماهر است، قلب(4) قبول نمی‌کند.

«اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى» خدایا دردم سنگین شد. تخم به من داده‌ای و مرا به مزرعه دنیا فرستاده‌ای. اینجا را مزرعه آخرت قراردادی. نه تخمی، نه شخمی، نه نسیمی، نه در جوانی زرع پیشکاری نه در پیری زرع پسکاری، نه صیفی(5) نه شتوی.(6) نمی‌دانم فردا که می‌رویم وقت درو چه درو می‌کنیم؟

«اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى» بسیار باید بگویم دردم سنگین شده‌ است. در این دریای سیاه دنیا افتاده­ام و در گرداب‌ها مبتلا شده‌ام. نه شناگری کردم، نه به ساحلی رسیدم. نه به کشتی نجاتی نشستم. نمی‌دانم این غرقاب ها که برای من مهیا شده آخرِ آنها چه می‌شود. در دریای سیاه دنیا غرق شدم بعد باید در قبر غرق شوم بعد در قیامت. از آن غرق آخری می‌ترسم. آه، آه!

«اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى» خدایا دردم سنگین شده. الان که این‌جا هستم خود را دست دشمن داده­ام. نفس اماره دشمن، شیطان هم دشمن. مطیع هر دو شده‌ام. می‌ترسم بمانم بر این حالت و از این دو دشمن منتقل به دشمنی‌های بعد از این شوم.

«اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى» خدایا دردم سنگین است، بلایم سنگین. راه‌ها در پیش دارم. غریبم. از این عالم که می‌روم، در این راه‌های دور نه آشنایی دارم، نه منزل، نه رفیق، نه توشه، نمی‌دانم منزل کجا است. می‌ترسم در آن عالم ویران سرگردان به منزل بمانم فَکذلک در همه این عوالم.

«اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى» خدایا دردم سنگین شد. آتش‌های گناهان همه در وجودم شعله گرفته‌ است که ملائکه، وقت نماز می‌گویند: قُومُوا إِلَی‏ نِیرَانِکُمُ‏ الَّتِی أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَی ظُهُورِکُمْ(7) برخیزید و آتش‌هایی که افروخته­اید در پشتهایتان، و به نمازها آن آتش‌ها را خاموش کنید. می‌ترسم این آتش‌ها بمانند وقت احتضار، آتشِ احتضار هم بیاید بر آن‌ها افزوده شود. آتش قبر هم بیاید بالای آنها. می‌ترسم بمانند تا آتش قیامت بر آنها افزوده شود. می‌ترسم بماند تا آتش، آخرِ کار هم بیاید بالای آنها. خلاصه دردها سنگین است و این چند واهمه­ای که گفتم نمی‌دانم برای کدامیک از اینها گریه کنم.  وَ لِما مِنْها اَضِجُّ وَ اَبْکى؟(8)

گفتم می‌ترسم در تجارت باشم. زراعت سوخته باشم. غرق ‌شده باشم. از ظلمات به ظلمات رفته باشم. آری برادر، کاروان عشق و ایثار رفته‌است و ما در خواب به سر می‌بریم. سؤال این است که کی بیدار خواهیم شد و راه را از کدام طریق­شناس خواهیم پرسید؟ پس برادر بر ما است که در هر جا و با هر کسی باشیم علاوه‌بر عبادات واجبه در روز و شب لحظاتی چند هم باخدای خودمان بنشینیم به کرده‌ها و گذشته‌ها فکر بکنیم. از بد‌هایش طلب مغفرت و آمرزش کرده و به آنچه باید می‌کردیم و نشده زاری و دعا بکنیم و عرض کنیم خدایا اصلاح کن آنچه از ما تباه شده و به اعمال نیکی که اگر صادر شده باشد به درگاه ربوبی­اش شکر بکنیم، که دیگر کوله­بارهای عجیب پشت‌های ما را سنگین نسازد.

آری برادر چند لحظه‌ای با خدا راز و نیاز نمودن و محاسبه اعمال، در جلوگیری از زشتی‌های نفسِ شوم و ظالم، بسیار مؤثر می‌افتد ان‌شاءالله.

برادر، منِ گنهکار به‌هیچ‌وجه خودم را در مقام نصیحت نوشتن و دستورالعمل نوشتن نمی‌دانم و این‌چنین قصدی هم ندارم ولیک درد دل است که با شما درمیان گذاشتم. برادر بر ماست که در تمام اوقات شبانه‌روز به یاد خدا باشیم. به یاد مهر و الطاف او باشیم. خدایی که جز سعادت بندگانش خواستار چیز دیگری نیست.

حسین جان مرا نیز عفو کن از اینکه جواب نامه‌ات به تأخیر افتاد. امید بر آن است که ان شاء الله خداوند علّی عزّت نیز از ما گناهکاران نیز راضی و خشنود باشد. برادر از همگی شما التماس دعا دارم. دعا کنید که موفق باشیم ولی عُجب ما را نگیرد. دعا کنید که فقط خواستمان تحصیل رضای الهی باشد و جز رضایت او به چیز دیگری نیاندیشیم. دیگر عرض قابلی نیست. اگر این نامه را در ارومیه خواندید، حتماً سلام مرا به عموم برادرانی که با این ذره حقیر آشنایی دارند برسانید. علی‌الخصوص برادر عزیزم آقای محسن رنجی حفظه الله تعالی.

دیگر عرض قابلی نیست همه‌تان را به خدای بزرگ می‌سپارم.

10 مردادماه سال 1366 - اردبیل

[امضاء]

عبدالرضا(9) امامی

 

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

[حافظ]

 

پاورقی:

[1] - جواد زنجانی(فرمانده وقت گروهان، از گردان قاسم لشکر 31 عاشورا)

2 - بخشی از دعای کمیل: خدایا! بلایم‌ بزرگ شده و زشتى حالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمین‌گیر نموده

3 - خدایا بلایم بزرگ شده و تجارتم سود نکرده و حسرت نفس برایم مانده!

4 - تقلبی

5 - صیفی: ویژگی محصولی که در تابستان به عمل می‌آید.

6 - شتوی: ویژگی کِشتی که در زمستان بکارند و حاصلش در بهار یا تابستان به ‌دست آید، مانند جو و گندم.

7 - قَالَ النبی صلی الله علیه و آلهمَا مِنْ صَلَاةٍ یَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلَّا نَادَی مَلَکٌ بَیْنَ یَدَیِ النَّاسِ أَیُّهَا النَّاسُ قُومُوا إِلَی‏ نِیرَانِکُمُ‏ الَّتِی أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَی ظُهُورِکُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلَاتِکُمْ. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودهیچ نمازی نیست که وقت بجا آوردن آن فرا رسد مگر آنکه فرشته‌ای در برابر مردم فریاد می‏کند: ای مردم برخیزید و به آتشهایی که (به سبب ارتکاب گناهان) بر پشت‏های خود افروخته‏اید بنگرید، پس شعله آن آتش‏ها را به یاری نمازهایتان فرو نشانید. (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208؛ بحارالانوار، ج 79، ص 209)

8 - بخشی از دعای کمیل: و براى کدامین گرفتاریم‌ به درگاهت بنالم و اشک بریزم؟

9 - نام شهید علیرضا است لکن برای احترام عبدالرضا امضاء نموده است.

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۱۵
حسین غفاری

نظرات  (۳)

۱۶ آبان ۰۱ ، ۰۷:۵۷ علی احمدپورترکمانی

سلام حسین آقا ، صبح بخیر ، اول صبح نامه ی این شهید عزیز را خواندم وخیلی لذت بردم  ، خداوند حضرت روح الله را رحمت کند که با دم مسیحائی خویش این جوانان را تربیت نمود که ره صدساله را یک شبه طی نمودند و تمام هستی خودرا تقدیم اسلام نمودند و به مسلخ شهادت رفتند... 

۱۶ آبان ۰۱ ، ۱۱:۵۰ ناصر معینی نقده

سلام حسین جان

یادش بخیر

وبلاگ نویسی چقدر خوب بود

دلم میخواهد بیام باز هم بنویسم

 

سلام و عرض ارادت خدمت حسین  جان عزیز تر از جانم

یادش بخیر چه روزهای خوشی با کسانی که این دنیایی نبودند داشتیم من چند ماه در یک چادر کنار  شهید امامی و شهید محمد خباز و شهید یونس حسنی  خوابیدم

چه دورانی داشتیم 

یادش بخیر یادش بخیر یادش بخیر خوشا به حال آنان و صد افسوس به حال ماها

دعا کنید در پل صراط گرفتار نشویم که شهدا اولین کسانی باشند که ما را مواخذه کنند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی