دغدغه
دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۸۵، ۰۷:۳۱ ق.ظ
نوع نگاه به دغدغه و فهم آن متفاوت است . ما هیچگاه نخواهیم توانست از کودک سؤال کنیم که در ورود به دنیای ما دغدغه پستان به دهن گرفتن را از کجا با خود آورد و آرامش سینه مادر ، او را به کدام عالم رویا برد. دغدغه های کودکی سرشار از غریزه است و آدم را تارسیدن به آدمیت از روزگار حیوانیت ، برای حفظ کالبد آدمی نگه می دارد. تا اینکه دغدغه در وجود آدمی تولد می یابند ، خواستن ها ، نخواستن ها ، رسیدن ها و نرسیدن ها ، تولد دروغ در وجود آدم ، وحشت ، ترس ، تاریکی و حتی فهمیدن ، جوانه های دغدغه را آبیاری می کنند . عقده ها ، درخت تنومند دغدغه های است که بر اثر ترس ، ممانعت و چندین چز دیگر به ثمر نرسیده ، درخت بی ثمری که میوه حسادت و خود کم بینی دارد . عقده ، عقاد پسماند است که کپک زده ، در گوشه ایی از وجود رشد نموده اما آفتاب حقیقت بر آن نتابیده . دغدغه ها تلنگر هایی است برای آگاهی ، نشانگرهایی است برای اینکه به راه بیاییم . دغدغه یعنی احساسی که وجودی را در تو ، به تعریف می نشیند . دغدغه گاهی در تلاقی دو نگاه متولد می شود ، عشق دغدغه آفرین است . عطش وصال در آدمی ایجاد می کندو وحشت فراق! دغدغه کاشف است . دنیای اطراف ما را می کاود و جلو می رود و در درگاه ورودی وجود می نشیند تا تو را به بستر آگاهی بکشاند . دغدغه های کمال یافته تو را نردبان صعود است و دغدغه های پست اظطراب منفی را می زاید.