بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۵، ۰۳:۳۲ ق.ظ
وه که عشق از دانشم بیگانه کرد مستی این دل مرا دیوانه کرد خیال به روضه که می بری که مروارید جان از سبوی چشم بریزی . ما همه نوحه گوی فراق خویشیم . تا زبان به خلوتگاه دل باز می شود جز ناله های فراق چیزی ندارد و چون دست به دعا بر می دارد جز دعای وصال چیزی نگوید . هر کس عاشورا را  از منظری به تماشا نشسته است . چگونه نبینم که چشم زیبا بین را تیر زدند و همه دلربایی را به خون کشیدند و همه وفا را قطع یمین نمودند . این همه بس نیست که ما خون بگرییم . اما فراموشی داغ ننگی است برما که در پیچ و خم زندگی بر پیشانی می نهیم . باز قدم بگذار در خیمه ما تا آینه ای در برابرت بگذارم تا به تنهایی خود گریه کنی .کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن این که گوید از لب من راز کیست بنگرید این صاحب آواز کیست خوش پریشان با منش گفتارهاست در پریشان گوئیش اسرارهاست
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۵/۱۱/۱۷
حسین غفاری

نظرات  (۲)

سلام
این همین آخری رو لطفا پاک کنید صاحابش اومده بود دعوا!!!! که *همین* مال منه!!
سلام
ممنون .... و خیلی حرفهای دیگه
همین!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی