علی ظریفی
یادش بخیر وقتی در اصفهان بودم(1368 الی 1377) با استاد علی ظریفی اصفهانی آشنا شدم.
گاهی می شد در خانه هنرمندان اصفهان به خدمتش می رسیدم و ساعتها کار قلمزنی او را نگاه می کردم.
وقتی فهمیدم ایشان به عنوان یکی از نیروهای شهید چمران در جبهه بود، ارادتم به ایشان بیشتر شد.
یک روز که بر ایشان وارد شدم به قدری مشغول کار بود که متوجه حضور من نشد و من شعری در احوالات او سرودم و به ایشان تقدیم نمودم. دیشب که شنیدم ایشان فوت کرده ناراحت شدم. خدایش او را بیامرزد.
ای خوش آهنگ ای طرب افزای دل
در فضای جان ما سازی تو میل
می کشانی سوی آن بالای عیش
تا ببینم بزم آن والای عیش
نغمه این ضربه های خلسه ساز
در سماع آرد بگوید بیش راز
می روی با این قدمهای قلم
تا بر آن آستان محترم
خود چه دیدی اندر آن خلوتسرا
تا زدی این نقش بر این سرسرا
بر سبو نقشی زدی زیبا به کوش
آدمی را آرد این بی می به جوش
دست بردی تا بر آن سخت جان
شد به آواز قلم او نغمه خوان
خوش طرب شد این فلز از مست تو
رقص میکردی به زیر دست تو
از دل این قیر و این افزار سخت
آفتاب نقش تو آمد به تخت
خسرو خوبان به حق گفته است راست
نقش تو شیرین تر از شیرین ماست
بر فلز مرده می بخشی بقا
ای تو عیسای قلمزنهای ما
حسین غفاری، اصفهان
74/5/8