از روز واقعه عاشورا تا امروز، خیل کلمات در رثای آن «رستخیز عظیم» که بی نفخ صور اتفاق افتاد، همچنان در حرکت است. گاه از حنجر محتشم کاشانی ندایی برمی خیزد که:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گاه از زبان محمد حسین شهریار به زبان آذری که:
حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار
بتول و مرتضی، پیغمبر آغلار
به قول شیخ بهایی:
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
در این میان اشعار عمان سامانی (میرزا نورالله بن میرزا عبدﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی ۱۲۵۸ - ۱۳۲۲ ه. قمری) در دیوان شریف گنجینه الاسرار حال و هوایی دیگرگونه دارد و با زبان عرفانی واقعه کربلا را به تصویر قلم کشیده است.
آمدن حضرت علی اکبر علیه السلام خدمت حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه از زیباییهای والایی برخوردار است چه از حیث تصویرسازی و چه از حیث محتوایی، آنجا که می گوید:
از رخت مست غرورم میکنی
از مراد خویش دورم میکنی
گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست
رو که در یک دل نمیگنجد دو دوست
لذا به مناسبت ایام این بخش را بصورت کامل در این پست قرار می دهم تا این صحنه بازنشر شود:
در جواب از تُنک شکر قند ریخت
شکر از لب های شکر خند ریخت
گفت: کای فرزند مُقبل آمدی
آفت جان، رهزن دل آمدی
کردهیی از حق؛ تجلی ای پسر
زین تجلی، فتنهها داری بسر
راست بهر فتنه، قامت کردهیی
وه کزین قامت، قیامت کردهیی
نرگست با لاله در طنازیست
سنبلت با ارغوان در بازیست
از رخت مست غرورم میکنی
از مراد خویش دورم میکنی
گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست
رو که در یک دل نمیگنجد دو دوست
بیش ازین بابا! دلم را خون مکن
زادهی لیلی؛ مرا مجنون مکن
پشت پا، بر ساغر حالم مزن
نیش بر دل؛ سنگ بر بالم مزن
خاک غم بر فرق بخت دل مریز
بس نمک بر لخت لخت دل مریز
همچو چشم خود به قلب دل متاز
همچو زلف خود، پریشانم مساز
حایل ره، مانع مقصد مشو
بر سر راه محبت، سد مشو
لن تنالوا البر حتی تنفقوا
بعد از آن؛ مما تحبون گوید او
نیست اندر بزم آن والا نگار
از تو بهتر گوهری، بهر نثار
هرچه غیر از اوست، سد راه من
آن بت ست و غیرت من، بت شکن
جان رهین و دل اسیر چهر تست
مانع راه محبت، مهر تست
آن حجاب از پیش چون دورافکنی
من تو هستم در حقیقت، تو منی
چون ترا او خواهد از من رو نما
رو نما شو، جانب او، رو، نما