دریغ
پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ

دریغ، حکایت دو دلهها و چند دلههاست،
اهالی بروم یا نروم؛ دیگران هستند، حالا فرصت هست، اگر بروم...
دچارشدگانِ اما و اگر و شاید و مگر...
اسیران «اصر و اغلال»*، بند بر پایان، سست رایان و سست پایان؛ روایت آغازهای خوب شد نرفتیم و پایانهای کاش بودیم...
«دریغ» قصۀ همۀ ماست!
مگر نه این است که حسین یعنی خوب، زیبایی، رسایی و والایی. ما روزی چندبار به حسین و خوبی نه میگوییم! هر وقت خوبی سراغ قلبمان را گرفت، هر وقت زیبایی و بایستگی و کار شایسته فرامان خواند و به کار خوب نه گفتیم، ما نیز حسرتزده و واماندۀ قافلۀ حسین شدهایم...
دریغ، روایت آنانی است که همسفر کاروان حسینی نشدند.
حکایت جاماندگان از هجرت، سعادت، شهادت و همرکابی و حضور در خیمهگاه حسین است.
افرادی چون: عبدالله بن حُرّ جُعفی، زیدبن ارقم انصاری، براءبن عارب انصاری و ...
کتاب دریغ، نوشته دکتر محمدرضا سنگری، چاپ اول 1400، انتشارات نوید شیراز
*اشاره به آیه 157 سوره اعراف: وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ...
