بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

اسم رب

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم.

اقرَا بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...

 تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده‌اند انسان را تربیت کنند.

تمام قرائتهایی که تمام کلماتی که از «اسم رب» جدا باشد شیطانی است. دو جنبه‌ است: یک جنبه رحمانی و یک جنبه شیطانی. قرائت به «اسم رب»؛ قرائت که شروع شد، با «اسم رب» شروع شد. علم با اسم رب، قرائت با اسم رب، دیدن با اسم رب، شنیدن با اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب، همه چیز به اسم رب.

عالَم با اسم رب شروع شده است.

خدای تبارک و تعالی عالَم را با اسم خودش شروع کرده است. بنای عالَم با اسم خداست.

...اگر اسم رب را از اشیا جدا کنند، به یک معنا هیچ هستند و هیچ می‌شوند. همه چیز با اسم رب چیز است. همه آوازها از خداست. با اسم رب عالَم شروع شده است؛ و با اسم رب ختم می‌شود.

شما هم باید با اسم رب شروع کنید؛ و با اسم رب ختم کنید. علامت خدا در همه چیز هست. و باید ما استشعار کنیم اسم

خدا را. ما باید این معنا را ادراک کنیم بفهمیم که همه از اوست؛ و همه به او رجوع می‌کنند: إِنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ. از او هستیم، و به اوست همه چیز. دیگران نیستند، هیچند؛ هر چه هست اوست. ما باید ادراک این معنا را بکنیم.

اسم رب مبدا همه خلقهاست.

 

جلد ۸ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۲۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۴ ، ۲۰:۴۴
حسین غفاری

بهره‌مندی از قرآن

جمعه, ۲۴ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ

📕‌‌... یک مطلب‌‌ ‌‌مهمّی را باید در نظر بگیری که با توجه به آن راه استفاده از کتاب شریف[قرآن] بر تو‌‌ ‌‌ ‌‌‌باز شود و ابواب معارف و حِکَم بر ‌قلبت مفتوح گردد. و آن، آن است که به‌‌ ‌‌کتاب شریف الهی نظر تعلیم داشته باشی و آن را کتاب تعلیم و افاده بدانی، و‌‌ ‌‌خود را موظف به ‌تعلّم و استفاده بدانی. 
و مقصود ما از تعلیم و تعلّم و افاده و‌‌ ‌‌استفاده آن نیست که جهات ادبیّت و نحو و صرف را از آن تعلیم بگیری، ‌یا‌‌ ‌‌حیث فصاحت و بلاغت و نکات بیانیّه و بدیعیّه از آن فراگیری، یا در قصص و‌‌ ‌‌حکایات آن به نظر تاریخی و اطّلاع بر امم سالفه ‌بنگری؛ هیچ یک از اینها‌‌ ‌‌داخل در مقاصد قرآن نیست و از منظور اصلی کتاب الهی به مراحلی دور‌‌ ‌‌است. ‌
و این که استفادۀ ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است، برای همین‌‌ ‌‌است که یا به آن نظر تعلیم و تعلم نداریم  ـ چنانچه غالباً این ‌طوریم ـ فقط‌‌ ‌‌قرائت قرآن می کنیم برای ثواب و اجر، و لهذا جز به جهت تجوید آن اعتنائی‌‌ ‌‌نداریم. می خواهیم قرآن را صحیح ‌بخوانیم که ثواب به ما عنایت شود، و در‌‌ ‌‌همین حد واقف می‌شویم و به همین امر قناعت می‌کنیم؛ و لهذا چهل سال‌‌ ‌‌قرآن شریف را ‌می خوانیم و به هیچ وجه از آن استفاده ای حاصل نشود جز اجر‌‌ ‌‌و ثواب قرائت. و یا اگر نظر تعلیم و تعلّم داشته باشیم، با نکات ‌بدیعیّه و بیانیّه‌‌ ‌‌و وجوه اعجاز آن، و قدری بالاتر، جهات تاریخی و سبب نزول آیات، و‌‌ ‌‌اوقات نزول، و مکّی و مدنی بودن آیات و ‌سور، و اختلاف قرائات و اختلاف‌‌ ‌‌مفسرین از عامّه و خاصه، و دیگر امور عرضیّۀ خارج از مقصد که خود آنها‌‌ ‌‌موجب احتجاب از ‌قرآن و غفلت از ذکر الهی است، سر و کار داریم. بلکه‌‌ ‌‌مفسرین بزرگ ما نیز عمدۀ همّ خود را صرف در یکی از این جهات یا ‌بیشتر‌‌ ‌‌کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکرده‌اند.‌
🔸به عقیدۀ نویسنده تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. به‌‌ ‌‌طور کلّی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را ‌بنماید؛ و‌‌ ‌‌نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. ‌
📙این کتاب شریف، که به‌‌ ‌‌شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیّت‌‌ ‌‌است، باید مفسِّر در هر قصه از ‌قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راه نمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و‌‌ ‌‌انسانیّت را ‌به متعلّم بفهماند. 
مفسِّر وقتی «مقصد» از نزول را بما فهماند‌‌ ‌‌مفسر است، نه «سبب» نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است. در ‌همین‌‌ ‌‌قصۀ آدم و حوا و قضایای آنها با ابلیس از اوّل خلقت آنها تا ورود آنها در‌‌ ‌‌ارض، که حق تعالی مکرّر در کتاب خود ذکر فرموده، ‌چقدر معارف و مواعظ‌‌ ‌‌مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق ابلیسی و‌‌ ‌‌کمالات آن و معارف آدمی‌آشنا می ‌کند و ما از آن غافل هستیم.‌
‌‌بالجمله، کتاب خدا، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال‌‌ ‌‌است؛ کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانی اخلاقی و مبیّن ‌جهات عرفانی و‌‌ ‌‌اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. 
مفسِّری که از این جهت‌‌ ‌‌غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا ‌اهمّیّت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور‌‌ ‌‌اصلی انزال کتب و ارسال رُسل غفلت ورزیده. و این یک خطائی است که‌‌ ‌‌قرنها است ‌این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را‌‌ ‌‌به روی مردم مسدود کرده. ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را ‌قطع نظر از‌‌ ‌‌جهات عقلی برهانی، که خود به ما مقصد را می فهماند، از خود کتاب خدا‌‌ ‌‌اخذ کنیم. ‌

‌‌ کتاب آداب الصلوة  (آداب نماز)، امام ‌‌ ‌خمینی (ره) ‌
تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ‌‌  ‌‌1394‌
از صفحه 191 الی صفحه 194‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۱۰:۰۵
حسین غفاری

فتح سعید

شنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۰۸ ق.ظ

 

هوالعلیم

کتاب «فتح سعید» که بر اساس زندگی شهید سعید طلیسچی نگاشته شده، تنها یک سرگذشت پژوهی ساده نیست!

نگارنده (حسین غفاری) با سیر تحولات زمانۀ سعید، با او همراه شده و تکامل این مرد را به نظاره نشسته است. از حضور در هیئتهای مذهبی تا ورود به مبارزات انقلابی.

برای اینکه کش و قوسهای زندگی سعید روایت صحیحی داشته باشد، نویسنده پای حکایتهای دوستان او نشسته و گاه تاریخ تحولات ارومیه از تشکیل سپاه تا تغییر شورای فرماندهی آن، حمله به ارومیه و مقابله با ضد انقلاب و ... را تورقی نموده است.

فتح سعید آن بود که بالا رفتن از نردبان کمال هیچگاه فراموشش نشد و با تغییر خاکریز از سپاه به جهاد و یا ورود به سنگر تربیت معلم، همچنان راه به بالا می‌گشود.

فتح الفتوح سعید در عملیات فتح المبین بود که درِ باغ شهادت به رویش گشوده شد و با خطاب «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ» به جوار حق تعالی باریافت.

این کتاب در 184 صفحه در قطع رقعی در انتشارات کجاوۀ سخن سورۀ مهر در آبان 1404 به چاپ رسیده و حوزۀ هنری انقلاب اسلامی ارومیه کار پشتیبانی آن را انجام داده است.

شهید سعید طلیسچی ولادت: فروردین 1338، شهادت: فروردین 1361

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۴ ، ۰۸:۰۸
حسین غفاری

کلمه اخلاص

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

تبیین برخی از ادعیه نورانی صحیفه فاطمیه

(آیت الله جوادی آملی، درس تفسیر سورۀ مؤمنون جلسه 9)

بحثهای این ایام با قصد قربت ـ ان‌شاءالله ـ انجام می‌شود و ثواب خالصش به روح مطهّر صدیقهٴ کبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) اهدا می‌شود. قبل از شروع بحث چند جمله نورانی از دعای حضرت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) بخوانیم. وجود مبارک فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) صحیفه‌ای دارد همان طوری که صحیفهٴ نبوی هست، علوی هست، حَسنی و حسینی هست، سجّادی هست منتها صحیفهٴ سجادیه رواج بیشتری دارد صحیفهٴ فاطمیه(سلام الله علیها) هم هست.

اول: مفهوم طلب اخلاص از خدا در بیان حضرت زهرا(سلام الله علیها)

یکی از ادعیه نورانی صحیفهٴ فاطمیه که از وجود مبارک حضرت زهرا(سلام الله علیها) است این است که آن حضرت برای طلب مکارم اخلاق این جمله‌ها را دارد «اللهمّ بعلمِک الغِیب و قدرتک علی الخَلق أحْینی ما عَلِمْت الحیاة خیراً لی» خدایا! تو که عالِم غیبی و قدرت بر آفرینش داری مادامی که می‌دانی زندگی من خیر و رحمت و برکت است مرا زنده نگه دار «و توفّنی إذا کانت الوفاةُ خیراً لی» اگر رحلت برای من خیر است مرا قبض روح کن «اللهمّ إنّی أسئلک کلمة الإخلاص» این کلمه در برابر کلام نیست می‌گویند «کلمةُ لا إله إلاّ الله حِصْنی»[1] عرض کرد خدایا! من کلمهٴ اخلاص را از شما مسئلت می‌کنم یعنی توحیدِ کامل. در روایات هست که «مَن قال لا إله إلاّ الله مُخلِصاً دخل الجَنّة و إخلاصه أن تَحْجُزَهُ لا إله إلاّ الله عمّا حرَّم الله عزّ و جلّ»[2] هر کس مخلِصاً این کلمهٴ طیبه را بگوید وارد بهشت می‌شود و اخلاصِ این کلمه هم این است که این کلمهٴ طیبه مانع ارتکاب گناه باشد.

دوم: درخواست خشیت الهی حتی در حال غضب

عرض کرد: «اللهمّ إنّی أسئلک کلمة الإخلاص و خشیتک فی الرّضاء والغضب» چه در حال غضب چه در حال رضا، خشیت و هراسِ تو را در نظر داشته باشیم. چنین انسانی غضبش می‌شود غضبِ الهی و رضای او می‌شود رضای الهی و آنچه از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دربارهٴ حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده است که خدای سبحان به غضب او غضب می‌کند به رضای او راضی می‌شود[3] که نشانهٴ عصمتِ کبرای آن حضرت است برای آن است که آن حضرت در رضا و غضب، خشیت الهی را در نظر داشت یعنی به هیچ چیزی راضی نبود مگر اینکه خدا راضی باشد، از چیزی غضبان نبود مگر اینکه خدا خشم داشته باشد «و خشیتک فی الرّضاء والغضب والقصد فی الغِنیٰ والفقر» در توانمندی و تهیدستی، من اقتصاد را رعایت کنم، اعتدال و میانه‌روی را رعایت کنم «و أسئلک نَعیماً لا ینفَد» از شما نعمتی می‌خواهم که زوال‌ناپذیر باشد.

مستحضرید که همهٴ نِعَم دنیا زوال‌پذیر است چون در سورهٴ «نحل» فرمود: ﴿مَا عِندَکُمْ ینفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ[4] پس نعمتِ الهی را می‌طلبد.

سوم: تقاضای قرةالعین از خداوند

«و أسئلک قرّةَ عینٍ لا تَنقطِع» چیزی که باعث روشنایی چشم من باشد و دائمی باشد آن را مسئلت می‌کنم. در مسئلهٴ قرةالعین ملاحظه فرمودید که قُرّه به معنای روشنی نیست هوای سرد را می‌گویند قارّ. اصطلاحاً اشکِ شوق را اشکِ خُنک می‌دانند و اشک مصیبت را اشک گرم. ممکن است برخی از دقّتهای علمی این را تأیید نکند ولی بالأخره اصطلاح این است که اشکِ شوق را می‌گویند قُرّه و اشک مصیبت را می‌گویند اشکِ گرم. از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم رسیده است که «و قرّة عینی فی الصلاة» برای اینکه آن وجود مبارک در نماز، محبوب خود را می‌بیند و از مشاهدهٴ محبوب اشکِ شوق می‌ریزد این گریه‌های اهل بیت(علیهم السلام) در نماز «خوفاً مِن النار» نبود «شوقاً» بود لکن «شوقاً إلی الجنّة» نبود، «شوقاً إلی المحبوب» بود که در ذیل همین دعا آمده است. عرض کرد «و أسئلک قرّة عینٍ لا تنقطع و أسئلک الرضاء بالقضاء و أسئلک بَرْد العیش بعد الموت و أسئلک النظر إلی وجهک و الشّوق إلی لقائک»[5] من از تو طلب می‌کنم که به سَمت تو نگاه کنم که ﴿وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ٭ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[6] وجوه نظر می‌کند نه عیون چون ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ[7] عین به طرف خدا نظر نمی‌کند چون ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾ وجه به طرف خدا نظر می‌کند، اگر ﴿فأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً[8] این چهرهٴ هستی به طرف خدا نظر می‌کند، معلوم می‌شود نظرِ حسّی نیست. عرض کرد «و أسئلک النّظر إلی وجهک و الشّوق إلی لقائک» معلوم می‌شود که آن قرّةالعین سخن از خوفِ مِن النّار نیست، سخن از شوقِ إلی الجنّة نیست سخن از شوقِ إلی لقاء ربّ است که وجود مبارک موسای کلیم و سایر انبیا همان را طلب می‌کردند که امیدواریم دعای نورانی آن حضرت برای همهٴ شیعیان مخصوصاً شما بزرگواران مستجاب شود!

 

پاورقیها:

[1]  کشف الغمّة، ج2، ص308.

[2]  التوحید (شیخ صدوق)، ص27 و 28.

[3]  الامالی (شیخ صدوق)، ص384.

[4]  سورهٴ نحل، آیهٴ 96.

[5]  بحارالأنوار، ج91، ص225.

[6]  سورهٴ قیامت، آیات 22 و 23.

[7]  سورهٴ انعام، آیهٴ 103.

[8]  سورهٴ روم، آیهٴ 30.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۴ ، ۱۹:۵۳
حسین غفاری

ظرفیت!

دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۱۲:۰۷ ب.ظ

 

بدانکه مصدر و منشأ جمله علوم، حضرت الهی است. و اول موردی که فیض علم ازلی بر او وارد و فایض شد، قلب مصفای مصطفوی و نفس مزکای نبوی بود...

از قلب منور و نفس مطهر نبوی، فیض علوم و احوال و اخلاق و اعمال در قلوب و نفوس امت روان شد و اوعیۀ قلوب و نفوس ایشان در قلوب نزول فیض متفاوت و مختلف آمد...

هر کس به‌قدر استعداد از وی نصیبی یافتند.

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا

[خدا از آسمان آبی نازل کرد و رودها هرکدام به اندازۀ ظرفیت خود آب برگرفته و جاری شدند. (رعد/17)]

علمای ظاهر از ظاهر آن کلمات نصیب یافتند و علمای باطن از باطن آن

 

مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة

عزالدین محمودبن علی کاشانی

باب دوم، فصل دوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۴ ، ۱۲:۰۷
حسین غفاری

عبد بودن

يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۴۹ ق.ظ

 

 إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

علامه طباطبایی در ذیل آیۀ ایاک نعبد و ایاک نستعین در تفسیر گرانسنگ المیزان، تعریفی که از عبد دارد این است که: «عبد یعنی آن انسانی که مِلک غیر باشد.» تمامی انسانها ملک خداوند است و خداوند مالک تمام موجودات از جمله انسانهاست. با این تعبیر: «عبادت نیز یعنی اظهار مملوکیت به صورت اختیاری توسط انسان.»

بالاخره انسان یک موجود صاحب اختیار است. اگر اظهار مملوکیت کند؛ عبد است، در غیر اینصورت اظهار استکبار می‌کند. طغیان در مقابل عبودیت است. پس عبادت اظهار مملوکیت اختیاری در مقابل خداوند است.

بعد در انتها می‌فرماید:

 «خدای سبحان طلبکاری است که احدی نمی‌تواند دِین او را بپردازد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۹
حسین غفاری