حضور
جمعه, ۶ آبان ۱۳۸۴، ۰۵:۴۰ ق.ظ
ایام را گاه می شد که ما را به میهمانی برد و در آن سوی دیدن ها و شنیدن ها به احساسی غریب ما را پذیرا باشد و از آنچه هست ما را هر آنچه که باید باشد بنمایاند . ثانیه ها در های زمان است که اگر به کلید آنی تفکر گشایش یابد ، به حضوری روشن خواهیم رسید که وصف آن تعریف مبهم زیبایی را ماند که ما از آن عاجزیم .تنها حضور است که حاضری ما را در دفتر آفرینش ثبت می کند .پشت در مانده هایند که غیبت خود را از حضور به غیبت می گذرانند و همانهایند که تا آشفتگی خود را به دمی احساس می کنند ، به کلاس و مدیر و مدرسه عالم تهمت می زنند . و آنها که در حضورند لذت بودن را می چشند .ما در قصر قصور نشسته ایم و خود را از حضور بدور داشته ایم و در جستجوی معادن سنگی چه دفینه هایی را از خود که به خاک نسپردیم .در بازار هستی بر بساط پستی درآمدیم و در ولع خریدن بی ارزشها ، ارزشهایمان را به حراج گذاردیم «و چه بد معامله گری بودیم».
۸۴/۰۸/۰۶