سعید طلیسچی
سعید طلیسچی در فروردین 1338 در یکی از خانوادههای مذهبی شهرستان ارومیه به دنیا آمد. از همان دوران کودکی علاقه خاصی به مجالس مذهبی داشت و حضور همیشگی وی در این گونه مجالس و آموختن قرآن و ساختن خود بر اساس ملاکها و ارزشهای قرآنی، سعید را در زندگی فردی و اجتماعیاش الگو ساخته بود. سعید معلم قرآن بود و به اشاعهی نفوذ کلام الهی در بین نوجوانان بسیار کوشش مینمود. کلاسهای درسِ قرآن سعید، چه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بیانگر این حقیقت بود که حرکت را باید از قرآن آغاز کرد. او در سال 1360در مسابقه قرائت قرآن در سطح استان امتیاز اوٌل را کسب کرده بود و هم اکنون بیش از چهل نفر از نوجوانان مسجد محله آموزشهای قرائت قرآن و عقیدتی و غیره را آموختهاند. که سرمایه باقی مانده سعید برای آینده انقلابند.
در سال 57 که مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی بود، سعید در رشته طبیعی از دبیرستان فارغ التحصیل شد. پس از فعالیتهای چشمگیر در کلانتری3 که یکی از نخستین هستههای سپاه ارومیه به شمار میرفت به خدمت سربازی رفت. بعد از یک سال خدمت قلب پر تپش سعید آرام نگرفت و نظام را ترک نموده به برادران سپاهی خود پیوست و راهی سنندج شد. بعد از یک ماه جنگ پیروزمندانه به ارومیه بر گشت و مسئولیت معاونت عملیاتی سپاه ارومیه را عهده دار شد. شرکت فعال وی همراه با همسنگران شهیدش «امینیفر»، «رحیمی»، «بختیاری» و دهها همسنگر شهید دیگر در جبهه خوزستان در جنگهای سرو، پیرانشهر، مهاباد، سنندج، بانه و ... بیانگر این حقیقت است. پس از یک سال و نیم خدمت صادقانه در سپاه جای خود را به برادران دیگرش سپرد. در مرکز تربیت معلم مشغول تحصیل شد. سعید از تربیت معلم عازم جبهه جنوب شد و در دوم فروردین 61 در عملیات فتحالمبین به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
شهادت نامه
... هم اکنون که پس ازچند ساعت بسوی جبهه نبرد حق علیه باطل رهسپار میشوم میخواهم درد دلی چند با ملتم بکنم. برادران وخواهران عزیزم! تنها خواست شهدا از شما این است که امام راتنها نگذارید وهمه دست بدست هم دهید و به دستورات خدا عمل کنید و برای ما نیز دعا کنید چون دعای شما ملت رنجدیده است که در پیش خدا مقبول میباشد. از شما استدعا دارم که در تشیع جنازه من از خدا بخواهید که گناهم را ببخشد چون باروی سیاه خجالت میکشم پیش خدا بروم و ازبرادران متعهد و مسئول روحانیت تقاضا دارم مواظب جوانان و نوجوانان باشند مخصوصاً که از شماها انتظارات بیشتری دارند بعد راجع به جوانان و برادران و نوجوانان مسجدمان. برادر حسین خواهش میکنم سعیکنیدکلاسهایمان تعطیل نشود و پایگاه هرچه بیشتر متشکلتر و مرتبتر گردد. از تمام برادرانی که از ما ناراحتی دارند از عوض من عذرخواهی کنید. وسایل نظامی بنده را از قبیل اسلحه ومهمات توسط پدرم به سپاه تحویل دهید لباسهای نظامیام را به بچههای پایگاه مسجد تحویل دهید و کتاب ها و نوارهایم را وقف مسجدمان بکنید و موتور و وسایل اضافیام را بفروشید. پس ازپرداخت خمس، موجودی را به مستمندان بپردازید.
از برادران مسئول درشهرمان تقاضایم این است شما رابخون پاک شهدا اینقدر اختلاف نداشته باشید! سعی کنید افرادی راکه اشتباهاتی داشته اند طرد نکنید و از نیروهای جوان استفاده بیشتری کنید. با آرزوی پیروزی برای مستضعفان وسلامتی رهبر.
پدر و مادرم از هردوی شما تقاضای بخشش دارم که شما را خیلی اذیت کردم و برادران و خواهرانم استدعایم ازشما این است که تا پدر و مادرم مرا نبخشیده اند، جنازهام را در قبر نگذارید! به برادرکوچکم وحید حتماً خواندن قرآن را با صوت یاد بدهید.
22/12/60- سعید طلیسچی