حاضر و غایب
خیلی با خودم کلنجار می رفتم تا از میان کلمات معمول بیرون بیایم و ببینم حاضر کیست و غایب کدام است.
مثلا حافظ می فرماید :
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
بعد ما بیائیم و بگوئیم امام معصوم با این عظمتش غایب است کمی بی انصافی است! باید بگوئیم ما از محضر او غائبیم! چون او اصل حضور است.
این چند بیت حال و هوای این حدیث نفس است:
یا صاحب الزمان (عج)
او اصل حضور است، چه حاجت به ظهور است
ما پرده نشینیم، همین سایه ز نور است
چشمان خود از دیدن رویش ز چه بستیم
معشوق همینجاست که در حال عبور است
«آقا تو بیا» جمله ی دور از ادب ماست
ما در تب «تعجیل» ولی او چه صبور است
باید که ازین جامه ی «ماندن» بدرآئیم
این نقطه ی آغاز رهایی و سرور است
او ختم ولایت، پسر ختم نبوت
او بارقه ی نور درین صخره ی طور است
بر مُلک سلیمانیِ آن پادشه خوب
این بیتک ما حکم همان هدیه ی مور است
حسین غفاری
چه شعر زیبایی خدا حفظتون کنه .
+ ما پرده نشینیم و همین سایه ز نور است
برهان از این بهتر برای وجود حضرت ندیده بودم