بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

حمید فرخی

شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۶:۵۶ ق.ظ

 

از کتاب براده های خورشید(تاریخ شفاهی گردان جندالله ارومیه)

به نقل از ناصر مهد قره باغ: 

دو تا از کمین­ها را با احتیاط کشیدیم عقب. عراق هم دنبال اینها آمد بالا. دم ورودی کانال میر اروج (میر اروج سیدرضایی از شهدای اهل خوی که در تاریخ 31 تیرماه 67 به شهادت رسید) را عراقی­ها گرفتند و شهیدش کردند. هوا داشت روشن می­شد. بعضی وقت­ها که بچه­ها این میر اروج را اذیت می­کردند؛ به جای واکنش  می­گفت من شهید می­شوم آن وقت دلت می­سوزد.

عراقی­ها ریختند توی کانال و درگیری رودررو شد. حمید به من گفت برو به سمت کانال. نباید کانال دست آنها باشد. قارداش هم به سمت جلوی ما آتش گشود. علی صدیقی هم کمک می­کرد. یکی دو نفر بسیجی با من آمد که از پایگاه­های بسیج شهری آمده بودند. درگیری در کانال با نارنجک انجام گرفت.

دیدم حمید فرخی تیمم کرد نماز بخواند. خواند و تمام شد و دستش را دراز کرد و گفت قول می­دهید تا آخرین قطره خونمان مثل مرد اینجا بجنگیم؟ گفتیم ما آمده­ایم بجنگیم دیگر. گفت نه می­خواهم ببینم هرکس که می­خواهد برود، برود. بقیه بمانند و مردانه جنگ کنند. ما هم دست­مان را گذاشتیم روی دستش، انگار که بیعت می­کنیم. گفتیم می­جنگیم. علی خرسندی، گلابعلی سلطانی، عین الله فرجی، مجید اسلامی و چند نفر از بچه­های سرباز کرمان هم بودند. یکی از این سربازهای کرمانی که اسمش یادم رفته، برگشت به حمید آقا گفت خداوند ما را زودتر از شما به شهادت برساند. چون شما فرمانده هستید و باید زنده بمانید. بعداً این سرباز تیر به سرش خورد. البته شهید نشد. گلوله از پشت چشم­هایش رد شده بود. به من می­گفت نگاه کن ببین چشم­هایم سرجایش هست؟ بیرون که نریخته؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۶:۵۶
حسین غفاری

سعید طلیسچی

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۲۴ ب.ظ

سعید طلیسچی

 

سعید طلیسچی در فروردین 1338 در یکی از خانواده­های مذهبی شهرستان ارومیه به دنیا آمد. از همان دوران کودکی علاقه خاصی به مجالس مذهبی داشت و حضور همیشگی وی در این گونه مجالس و آموختن قرآن و ساختن خود بر اساس ملاک‌ها و ارزش‌های قرآنی، سعید را در زندگی فردی و اجتماعی‌اش الگو ساخته بود. سعید معلم قرآن بود و به اشاعه‌ی نفوذ کلام الهی در بین نوجوانان بسیار کوشش می‌نمود. کلاس‌های درسِ قرآن سعید، چه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بیانگر این حقیقت بود که حرکت را باید از قرآن آغاز کرد. او در سال 1360در مسابقه قرائت قرآن در سطح استان امتیاز اوٌل را کسب کرده بود و هم اکنون بیش از چهل نفر از نوجوانان مسجد محله آموزش‌های قرائت قرآن و عقیدتی و غیره را آموخته‌اند. که سرمایه باقی مانده سعید برای آینده انقلابند.

در سال 57 که مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی بود، سعید در رشته طبیعی از دبیرستان فارغ التحصیل شد. پس از فعالیت‌های چشمگیر در کلانتری‌3 که یکی از نخستین هسته‌های سپاه ارومیه به شمار می‌رفت به خدمت سربازی ‌رفت. بعد از یک سال خدمت قلب پر تپش سعید آرام نگرفت و نظام را ترک نموده به برادران سپاهی خود پیوست و راهی سنندج ‌شد. بعد از یک ماه جنگ پیروزمندانه به ارومیه بر گشت و مسئولیت معاونت عملیاتی سپاه ارومیه را عهده دار شد. شرکت فعال وی همراه با همسنگران شهیدش «امینی‌فر»، «رحیمی»، «بختیاری» و دهها همسنگر شهید دیگر در جبهه خوزستان در جنگ‌های سرو، پیرانشهر، مهاباد، سنندج، بانه و ...  بیانگر این حقیقت است. پس از یک سال و نیم خدمت صادقانه در سپاه جای خود را به برادران دیگرش سپرد. در مرکز تربیت معلم مشغول تحصیل ‌شد. سعید از تربیت معلم عازم جبهه جنوب شد و در دوم فروردین 61 در عملیات فتح‌المبین به درجه ‌رفیع شهادت نائل گردید.

شهادت نامه

... هم اکنون که پس ازچند ساعت بسوی جبهه نبرد حق علیه باطل رهسپار می‌شوم می‌خواهم درد دلی چند با ملتم بکنم. برادران وخواهران عزیزم! تنها خواست شهدا از شما این است که امام راتنها نگذارید وهمه دست بدست هم دهید و به دستورات خدا عمل کنید و برای ما نیز دعا کنید چون دعای شما ملت رنجدیده است که در پیش خدا مقبول می­باشد. از شما استدعا دارم که در تشیع جنازه‌ من از خدا بخواهید که گناهم را ببخشد چون باروی سیاه خجالت می‌کشم پیش خدا بروم و ازبرادران متعهد و مسئول روحانیت تقاضا دارم مواظب جوانان و نوجوانان باشند مخصوصاً که از شماها انتظارات بیشتری دارند بعد راجع به جوانان و برادران و نوجوانان مسجدمان. برادر حسین خواهش می‌کنم سعی‌کنیدکلاس‌هایمان تعطیل نشود و پایگاه هرچه بیشتر متشکل‌تر و مرتب‌تر گردد. از تمام برادرانی که از ما ناراحتی دارند از عوض من عذرخواهی کنید. وسایل نظامی بنده را از قبیل اسلحه ومهمات توسط پدرم به سپاه تحویل دهید لباس‌های نظامی‌ام را به بچه‌های پایگاه مسجد تحویل دهید و کتاب ها و نوارهایم را وقف مسجدمان بکنید و موتور و وسایل اضافی‌ام را بفروشید. پس ازپرداخت خمس، موجودی را به مستمندان بپردازید.

از برادران مسئول درشهرمان تقاضایم این است شما رابخون پاک شهدا اینقدر اختلاف نداشته باشید! سعی کنید افرادی راکه اشتباهاتی داشته اند طرد نکنید و از نیروهای جوان استفاده بیشتری کنید. با آرزوی پیروزی برای مستضعفان وسلامتی رهبر.

 پدر و مادرم از هردوی شما تقاضای بخشش دارم که شما را خیلی اذیت کردم و برادران و خواهرانم استدعایم ازشما این است که تا پدر و مادرم مرا نبخشیده اند، جنازه‌ام را در قبر نگذارید! به برادرکوچکم وحید حتماً خواندن قرآن را با صوت یاد بدهید.

22/12/60- سعید طلیسچی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۲۴
حسین غفاری

میلاد حصرت زهرا سلام الله علیها

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۳۹ ب.ظ

آه زمین تشنه است تشنه زهرای عشق

بارخدایا بده کوثر دریای عشق

عالمی آبستن است تا که بیاید بهار

غنچه سیمین عذار روی نماید به یار

ملک زمین غلغله، از ملک و هلهله

ختم رسل گیرد از کوثر او سلسله

ای نبوی یادگار با تو خدیجه چو یار

میوه ی این باغی و آسیه خدمتگزار

مریم عمران تبار مادر عیسی نبی

در صدف انتظار بهر تو ماند شبی

دایره ماه و مهر بهر تو آئینه دار

خنچه نجم آورد روشنی چشم یار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۳۹
حسین غفاری