شعر فاطمی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

می رسد عطر تو از عالم نور

همه ذرات جهان غرق سرور

خلعت آدمیان کرده به تن

این مَلَک آمده در سینه طور

گل و گلبرگ لطافت ز تو یافت

به تو مانند نشد باغ بلور

زیور نام تو «کوثر» شده است

گشته ناپاکی از این خانه به دور

لقب «ابتر» از این سلسله رفت

وه چه باغی شود این دُخت طَهور

ای نبی از تو جدا غصه و غم

چون تو را آمده مهمان صبور

لقب «ام ابیها» به تو ناز 

بهر تیمار پدر کرده خطور

«به فداها» مترنم شده است

حضرت ختم رسل، عبد شکور

یارب از سفره این جلوه نور  

قسمت ما بنما جشن ظهور

سرّ مُستودع زهرا(س) برسد

خرم عالم شود از فصل حضور

 

حسین غفاری

جمعه 23 دی ماه 1401

مصادف با میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها

قرارگاه شمالی

کتاب «روایتی از نبرد رزمندگان اسلام  در ارومیه» با نام «قرارگاه شمالی» نوشته آیت معروفی توسط نشر فاتحان به چاپ رسید. 

البته تا اینکه به چاپ برسد چند سالی خاک خورد، تراش خورد، بازنویسی شد ... تا اینکه بالاخره به چاپ رسید. این کتاب در 320 صفحه و در قطع 11*17 کمی کوچکتر از رقعی به چاپ رسیده است.(چاپ اول بهار 1401) 

این مجموعه شامل 4 فصل است که در فصل اول به جغرافیای منطقه نگاهی انداخته و در فصل دوم نیز به تاریخ منطقه نگاهی داشته و در فصل سوم به درگیریها و اتفاقات مهم پرداخته است که از ص 43 لغایت 267 که همان مبحث اصلی است را شامل میشود.

فصل چهارم نیز نقاط مهم منطقه را شامل می شود. 

کتاب به صورت دورنگ با کاغذ مرغوب به چاپ رسیده است. 

بزرگترین اشکال این کتابها این است که تنها خواص از آن مطلع می شوند و جایی برای تبلیغ و یا نشان دادن آنها نیست. این کتاب را چندین بار قبل از چاپ مطالعه و اشکالات آن را به دوستان متذکر شده بودم. 

با این همه خودم هم بصورت اتفاقی از نشر آن مطلع شدم!!!

امیدوارم برادر عزیزمان سردار ناظری فکری به حال خوانش این کتاب بکنند.

جان فدا

هرکس می خواهد برای سردار سلیمانی کاری انجام دهد به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی!

دستی بر قلم بردیم و خودش یاری داد تا این چند بیت قلمی شود:

 

در این میدان جانبازی، تو سرباز سرافرازی

به هرجا می رسد نامت، حرم در سینه می سازی

دلت باغ جمال او، پر از عطری چنان خوشبو

سحر چون قامت افرازی، مقام از سرو اندازی

رفیقی با دل آرامت، دلم را برده این نامت

بیا قسمت کن ای «قاسم»، مرا هم بال پروازی

«چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را»

ندیدم در همه عمرم، چنین چشم نظربازی

تو احرام سفر بستی، حرامی را تو ره بستی

برای یار محبوبت، چه خوش کردی تو سربازی

بر آن سرو خراسانی، تو سرداری، «سلیمانی»

تو مردی، مرد میدانی، هَزاران را تو آوازی

«سلیمانی» «سلیمان» شد، چو قربانی جانان شد

بر این مکتب چو دل بازی، تو را باشد سرآغازی

حدیث از «باکری» گفتی، تو هم پاکیزه جان دادی

به یارانت تو مهمانی، به «همت» یا که «خرازی»

بر این دلهای تفتیده، ببار ای چشم خشکیده

مگر بر تربتش سازی، گلستان از گل نازی

حسینی یا که عباسی، سر و دست از بدن بازی

برای خیل مشتاقان، چه زیبا جلوه پردازی

 

حسین غفاری

دوشنبه 12 دی ماه 1401

شب شهادت سردار سلیمانی

ای وای از این مصیبت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یارب چگونه گویم این شرح و ماجرا را

خون در دلش نمودند آن دخت مصطفی را

از خاک و گل سرشتی این خانه بهشتی

اینجا مطاف جبریل گردیده آشکارا

پاکیزه با طهارت گردیده با طراوت

بر خانه داده ای خود این لطف و این صفا را

زهرا شد آن سرا را، مولا شد آن فضا را

اینجا حسن، حسین و زینب شد عالم آرا

از رجس و از پلیدی، دورند آل طاها

کروبیان بر این بیت خوانند هل اتی را

جان نبی برون شد، این خانه جام خون شد

آتش زدند یارب این خانه خدا را

زین غصه و بلایا بی تاب سنگ خارا

ای وای از این مصیبت خم کرده پشت ما را

 

سه شنبه 6 دی ماه 1401

برابر با سوم جمادی الثانی 1444

همزمان با شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها

حسین غفاری