بسم الله الرحمن الرحیم
حافظ علیه الرحمه وقتی در شب قدر آب حیاتش میدهند و از غصه نجاتش میدهند در غزلی فرموده:
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
شاید به زعم حافظ او مستحق بوده که در شب قدر آن همه مورد لطف قرار گرفته، لکن هرچه نگاه میکنم هیچ استحقاقی در خود نمیبینم لکن مورد لطف عنایت قرار میگیرم چون خداوند انعامش ابتدایی است:
یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقَاقِهَا
ما قبل از اینکه استحقاقی داشته باشیم و یا کسب کنیم خداوند بخشنده نعمت به ما بوده لذا حضرت امام خمینی آن عارف بینا فرمود:
نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمائی
و تنها از بیان معصوم برآید که این بی استحقاقی ما را ترسیم کند:
(1) اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا یَبْلُغُ مِنْ شُکْرِکَ غَایَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَیْهِ مِنْ إِحْسَانِکَ مَا یُلْزِمُهُ شُکْراً. (۲) وَ لَا یَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِکَ وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا کَانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِکَ بِفَضْلِکَ (۳) فَأَشْکَرُ عِبَادِکَ عَاجِزٌ عَنْ شُکْرِکَ، وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِکَ (۴) لَا یَجِبُ لِأَحَدٍ أَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقَاقِهِ، وَ لَا أَنْ تَرْضَى عَنْهُ بِاسْتِیجَابِهِ (۵) فَمَنْ غَفَرْتَ لَهُ فَبِطَوْلِکَ، وَ مَنْ رَضِیتَ عَنْهُ فَبِفَضْلِکَ
(1) خدایا! کسی از شکرگزاریات در حالی از احوال، به نهایت شکر نمیرسد جز این که از احسانت نعمتی به دست میآورد که او را به شکری دیگر وا میدارد؛ و از آنجا که نعمتت پیوسته و پیدرپی به بندگان میرسد، پس کسی را قدرت بر شکر نیست؛ (۲) و از اطاعتت، گرچه تلاش و کوشش کند به اندازهای نمیرسد، جز اینکه در برابر شایستگیات، به سبب فضل و احسانت، ناتوان از طاعت است؛ (۳) بنابراین سپاسگزارترین بندگانت از سپاسگزاریات ناتوان و عابدترین ایشان، از اطاعتت در کوتاهی و کاستی است. (۴)کسی شایستۀ آن نیست که به خاطر مستحق بودنش او را بیامرزی و به سبب سزاوار بودنش از او خشنود شوی. (۵) هر که را بیامرزی، به احسانت آمرزیدهای و از هر که خشنود شوی، به احسانت خشنود شدهای
(دعای 37 صحیفه سجادیه امام زین العابدین علیه السلام)