بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ترک شیرازی

سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۸۶، ۰۸:۳۶ ق.ظ
عجب مغازله ای و عجب جوابی :حافظ : اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را  صائب: اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را به خال هندویش بخشم سرودست و تن و پا را هر انکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمر قند و بخارا را  شهریار : اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را هر انکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سرودست و تن و پا را سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر ان ترک شیرازی که برده جمله دل ها را شما هم  اگر چیزی دارید برآن بیافزایید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۸۶ ، ۰۸:۳۶
حسین غفاری

Unknown

چهارشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۸۶، ۰۶:۳۶ ق.ظ
هو سلام بر عزیزان آمدم چیزی بنویسم ، خجالت کشیدم دور از جون شما کمی هم به خودم بد و بیرا گفتم حالا هم باز همان آش و همان کاسه ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۸۶ ، ۰۶:۳۶
حسین غفاری

Unknown

چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۶، ۰۲:۳۵ ق.ظ
وقت است تا  یک خواسته از صاحب عصمت کبری  داشته باشیم . پرده ای برای پوشاندن آن چه از ما رخ داده . پرده ای برای غلیظ نمودن ستاریت حضرت باری تعالی .جنگ دنیا و آخرت در درونم برپاست .مانده ام دستی برآید تا مرا از منجلاب زمین برهاند . ریسمان زمین بی اعتماد است ، مگر تاری از چادر معصومه کبری ما را از ثقل زمین برهاند . مرتضی مشکل گشای ما سوی است فاطمه مشکل گشای مرتضی است همین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۸۶ ، ۰۲:۳۵
حسین غفاری

شهید آوینی

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۸۶، ۰۳:۳۵ ق.ظ
گفتارمتن فیلمی که هرگز پخش نشد به قلم سید مرتضی آوینی// شمس جهان آراء در شهر کوراناهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟ ماه ها ازپایان جنگ و بسته شدن باب جهاد فی سبیل الله گذشته است و برای بسیاری جنگ دیگر جزء خاطره ای دور از یک دوران سپری شده هیچ نیست. اما برای که قسمتی از وجود خویش را درجنگ نهاده است چگونه پایان یابد ؟ برای آن که چشم هایش را در جنگ نهاده است دستش را پایش را دست هایش را پاهایش را و چه بسا چشم ها ودست ها و پاهایش را درجنگ نهاده است چگونه ممکن است که جنگ پایان یابد ؟برای او جنگ خاطره ای دوراز یک دوران سپری شده نیست... باب جهادرا خداوند برمن و تو بسته است اما برای او همچنان مفتوح است چرا که چشمانش دیگربازنگشته اند.دلاوری دیگر پاهایش را نثارمجد و عظمت اسلام کرده است واگر چه دردار بقاء آنجا که من وتو را پای رفتن نیست او پاهایش را درنزدخداوند خواهد یافت ، اما اینجا دارفناست و آنچه فانی شدنی است بازنمی گردد ... و اوهم در انتظارمعجزه نیست و رضای خویش را در رضایت خداوند می داند . اگر چه جوان است وهنوز ازدواج نکرده است . اما برای او جنگ تراژدی نامطلوبی ازیک دوران غم بارنیست خورشید حیات بخشی است که هنوز درآسمان سینه اش روشن است .شیطان می خواست که با قدرت سلاح برجهان حکومت یابد ومومنین با گوشت پوست ورگ واستخوان دربرابرش ایستادند . بمب ها و موشک هایش را به جان خریدند ودرفضایی آکنده ازبخارات مرگبار شیمیایی ازاستقلال وشرف و عزت خویش دفاع کردند... و هرگز دربرابر عمل خویش مزدی نخواستند. اما اکنون که علی الظاهر جنگ خاتمه یافته است آیا باید درفراموشکده ها و غفلت کده های اذهان من و تودرهیاهوی شهر گم شوند و.. شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت وزنهاراین غفلتی که من وتو را درخود گرفته است ، ظلمات قیامت است . آنگاه که آسمان انفطار یابد وستارگان پراکنده شوند . آنگاه که دریاها شکافته شوند وانسان ها سرازقبرها بردارند ، خواهند دانست که چه پیش فرستاده اند و چه واپس نهاده اند .یا ایها الانسان چیست آنچه تورا فریفته وبرآفریدگارت غره داشته است ؟ آفریدگاری که تورا آفریده است واستوار داشته براین صورت پرداخته است .اما حاشا وکلا که شما روز جزا را تکذیب می کنید حال آنکه او برشما نگهبانانی گماشته است کراما کاتبین .می دانند که چه می کنید ابرار درنعیم اند و فجاردرجحیم ... ابرار در بهشت اند و بدکاران دردوزخی که روز جزا به آن وارد خواهند شد .. و حتی لحظه ای ازآن غیاب نخواهند یافت . وتوچه می دانی که روز جزا چیست ؟ و بازتوچه می دانی که روز جزا چیست ؟ آن روز که کسی را بردیگری اختیاری نیست و فرمان هر چه هست خاص خداست . اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟ او را چشم ظاهر نیست وآنان را چشم باطن وازمیان توخود بگو که کدامیک کورند ؟ "صم بکم عمی فهم لا یعظون..." چشم بگشا وببین که چگونه آخرالزمان سررسیده است و گفته های پیامبر(ص) درحجه الوداع تعبیریافته ... وفساد برو بحررا پرکرده است . برادرم ! چشم بگشا و ببین که ازکجا می گذری ! ای شمس جهان آراء تو کجا واین بیغوله تاریک کجا ؟ و چگونه این تمثیل دردناک فراهم آمده است ، تو کجا واین بازار مکاره شیطان کجا ؟و مگر نه این که آن بخارات شیمیایی جهنمی که چشم تورا بازگرفته اند درکارخانه های همین شهر و شهرهایی چنین / شهرهای آلمان ودیگرکشورهای غربی / ساخته می شوند؟شمس جهان آراء به میهمانی موش های کور آمده است و آنان درنمی یابند واصلا چگونه دریابند وقتی که چشمان باطن شان کور است وهیچ چیز را جز خود و اهواء؟رنگارنگ خود نمی بینند ؟اگرنه جانبازی که چشمان ظاهرش را اسلحه مرگباری کورکرده است که درکارخانه های اینان ساخته می شود . حجتی است که خداوند برآنان تمام کرده است . کجاست وجدان بیداری که چشم بدین عبرت بازکند ؟ جانبازی که چشمان خود را درراه اقامه عدل باخته است واستقرار احکام خدا برزمین ... اما این سخنان آن همه ازاین دیارمرگ زده وساکنانش دوراست که کسی بیدار نمی شود " وما انت بمسیع من فی القبور" مردگان خفته درقبرستان اهواء نفس اسیران سیاه چال های شهوات ساکنان دیار ظلمت جاودانه اند .منجی بشرو بشیرعشق را آری بسیجی جانباز را درشهر کوران باورنخواهند کرد ، اگر نه آنان را می گفتم که شفای کوردلی خویش را ازتو بخواهند ازتوکه حدقه چشمانت خالی است اما چشمان باطنت سرشاراز شهود هفت آسمان وزمین است ... ای منجی بشر ، بشیرعشق بسیجی ! تو کجا و اینجا کجا ؟ این غربی ترین مغرب حقیقت برگستره سیاره رنج ...اینجایی که خفتگانش را جز نهیب مرگ چیزی بیدار نخواهد کرد .. جزمرگ و صوراسرافیل . آنگاه که آسمان انفطاریابد و ستارگان پراکنده مشوند . آنگاه که دریاها شکافته شوند و انسان ها سرازقبرها بردارند ، خواهند دانست که چه پیش فرستاده اند وچه واپس نهاده اند ... یا ایهاالانسان ! چیست آنچه تورا فریفته است و برپروردگارت غره داشته است ؟ وتو چه می دانی که روز جزا چیست ؟ آن روز که کسی را بردیگری اختیاری نیست و فرمان هر چه هست خاص خداست .اهل بصیررا باشهر کوران چه کار؟ "بشیر عشق در شهر کوران"کارگردان : درطالب زاده ردوباری فیلمبردار: صادق میانجی صدابردار : مجید مصدق نویسنده و گوینده متن : شهید سید مرتضی آوینی تهیه شده : درسال 1368کلن ، آلمان ، خانه جانبازان زمان فیلم : 30 دقیقه
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۶ ، ۰۳:۳۵
حسین غفاری

مقدمه کتاب آینه های ناب

جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۸:۳۵ ق.ظ
آدم ها از همان اولی که  زاده می شوند و طعم این جهان را در فضای سینه شان ، مزمزه می کنند ، راهی را آغاز می کنند که باید در این راه ، پستی و بلندی های فراوان را تحمل، و گرمی و سردی های زیادی را بچشند.برخی از این آدم ها آن قدر بزرگ می شوند که کل هستی را در خودشان جای می دهند ، و برخی در بیغوله این خاکدان ، دوباره خاک   می شوند ، بی آن که تصویری از آسمان را در خود به نمایش بگذارند . انسان هایی در سال 57 به برکت نام خداوند و همت فردی از سلاله پاک حسین علیه السلام ، پای در رکاب آسمانی شدن نهادند تا براق خویش را بر فراز عالم خاکی بجهانند .نقطه رهایی این عملیات با آغاز جنگ تحمیلی ، کلید خورد . جاذبه رهایی از خاک خیلی ها را روانه جبهه ها کرد . برخی تازه با انقلاب آشنا می شدند . برخی از سال ها پیش رهرو بودند . برخی نیز نیاز دنیای خویش را در حضور چند روزه یا چند ماهه در جبهه ها می دیدند تا شاید از این منظر ، دنیای بیشتری نصیبشان شود . اما خاک جبهه ، خاصیت زنگار زدایی داشت .  آدم ها را با عطر سلام و صلوات شستشو می داد و عبادت ها ، زنجیرهای دلبستگی به خاک را یکی یکی پاره می نمود و آن هایی که به این مقدار قانع نمی شدند ،  شب ها ، نردبان به آسمان می گذاشتند . ورد زبان خیلی از بچه های بسیج این بود که مؤمن، آینه دار مؤمن است، و برای این که از عهده چنین امری برآیند ، دل های خودشان را صیقل می دادند تا برادر مؤمن خود را خوب بنمایاند و حتی آسمان در این «آینه های ناب » ظهور می کرد . و چون گاه طلوع خورشید شهادت می شد ، لاله های بسیجی به خون می نشستند . و ما امروز به رسم آینه داری ، جلوه ای کوچک از سیمای این شهیدان را به تماشا نشسته ایم .این سطور به ما می آموزند که هر کسی می تواند در این رزم گاه دائمی خاک و آسمان ، عروج را انتخاب کند .این افراد به ما می آموزند که ناگهانی از آسمان به زمین نیافتادند ، بلکه در خاک رشد کردند ، زحمت کشیدند و به مقام آدمیت نائل گشتند : رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیندبنگر تا چــه حــد است مقــام آدمیتدر حد بضاعت و توان از پرونده کارگزینی شهدا و دفترچه های خاطرات و مصاحبه های دوستان و آشنایان این مطالب را به رشته تحریر درآورده تا یاد و نامشان را در دفاتر زمینی به یادگار بگذاریم، چه اینکه آنان ستارگان مشهور آسمانند .
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۸۶ ، ۰۸:۳۵
حسین غفاری

شهید فریدون کشتگر

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۵:۳۴ ق.ظ
حیفم آمد از شهدای اول زمان جنگ یادی نکنم . شهیدی از دیار ارومیه که مسؤولیت پشتیبانی جنگ خوزستان را به عهده داشت و همرزم شهید حمید و مهدی باکری و شهید امینی و ... بود . آدم به سن و سال این افراد که نگاه می کند می فهمد که آین افراد آسمانی بودند. متولد ۱۳۳۷ و شهادت ۱۳۶۱ یعنی ۲۴ سال یعنی در عرض ۴تا ۵ سال آخر زندگی راهی به آسمان می گشایند .غلامحسین و فریده خانم در سال 1337 در شهر ارومیه انتظار فرزندی را می کشیدند که تا دیده به جهان گشود ، نامش را فریدون گذاشتند . در تحت تربیت مذهبی  خانواده ، فریدون بارور می شد و خود را آماده تحصیل در دوره ابتدایی نمود. دوران ابتدایی و راهنمایی را طی نموده و به دبیرستان فردوسی وارد شده و مهارت و توانایی خود را به منصه ظهور گذاشت ، آن چنان که بارها توسط مسؤولین آموزش و پرورش مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت. همراهی پدر در رفت و آمد به مجالس مذهبی ، روح فریدون را صیقل می داد و از او یک جوان نمونه مذهبی ساخته بود. بعد از اتمام دوران دبیرستان در کنکور سراسری در رشته ریاضی و فیزیک در رشته راه و ساختمان از دانشگاه تبریز قبول شد  و نام او جزء نفرات ممتاز در جراید آن زمان درج گردید. ورود او به دانشگاه همگام و همراه با آشنایی با مسایل سیاسی  اجتماعی روز می شود و مبارزات سیاسی خود را آغاز می کند . در مسایل اجتماعی روز باعث می شود که در زلزله طبس به یاری هموطنان بشتابد و با دیدن فقر و بدبختی مردم آن دیار به تبلیغات علیه رژیم شاه می پردازد. فریدون سخت طرفدار فقرا و مظلومین بود و شدیداً با این طایفه جوش خورده بود، هرگاه پول لباس و کفش برایش می دادیم ، می برد و به فقرا می داد و در عوض می رفت لباس و کفش کهنه از بازار برای خود تهیه می نمود.[i] این فعالیت در قیام 29 بهمن تبریز ،کار دست او داده و توسط عمال رژیم  دستگیر و در ساواک تحت شکنجه قرار می گیرد . در دانشگاه ها با توجه به اینکه دو طیف عمده مذهبی و غیر مذهبی در میان دانشجویان نقش مبارزه با رژیم را بر عهده داشتند . برخی از دانشجویان سعی داشتند عقاید مذهبی خود را بروز ندهند . اما کشتگر از جمله افرادی بود که اصرار بر مذهبی بودن حرکت و اصالت این جریان به عنوان قوه محرکه مبارزات دانشجویی ، داشت  و معتقد بود می بایستی در مبارزه ، خط خود را از خط جریانات غیر مذهبی کاملاً جدا نمود . اولین اعلامیه حضرت امام را نیز من از ایشان دریافت کردم .[ii]در جریان انقلاب اسلامی نیز ، همراه با روحانیت مبارز شهر ارومیه خصوصاً حجت الاسلام حسنی در تشکیل و راه اندازی راهپیمایی ها نقش مؤثری داشت ، و همراه برادر بزرگشان در شهر مهاباد ، نمایشگاه عکس و پوستری از جنایات شاه ، برپا نمودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، در اولین گروه ها و هسته های نظامی که برای حفاظت از شهر تشکیل شد ، حضور فعال داشت. در فرو نشاندن غائله حزب خلق مسلمان در تبریز ، نقش مؤثری داشتند. به ابتکار انجمن اسلامی دانشجویان کاروانی تحت عنوان بیعت با امام تشکیل داده و به قم مشرف شدند و در آن جا به عنوان انتظامات حضور فعالی داشتند . بعد از مدتی که از پیروزی انقلاب گذشته بود ، آقای کشتگر وارد نهاد انقلابی جهاد سازندگی شده و مدتی در کمیته فرهنگی و سپس به لحاظ تخصص فنی که داشت ، وارد کمیته فنی جهاد شد و در نقاط دور افتاده و محروم از جمله ماکو و توابع آن ، ارومیه و مناطق کرد نشین ، مشغول فعالیت شد . یک بار در بوکان در جریان فعالیت هایی که در جهاد داشتند به همراه یک دکتر توسط حزب منحله دموکرات اسیر می شوند. یکی از اعضای گروهک ها دکتر را شناخته بودند و فریدون نیز بواطه همان دکتر آزاد می شود . [iii] فریدون چون در شرکت نوید به سرپرستی مهدی امینی فعالیت     می کرد . به همراه آنان در فعالیت های سپاه نیز دوشادوش شهیدان ، حمید و مهدی باکری و امینی فعالیت داشت و در پاکسازی های منطقه شرکت   می نمود . بعد از آغاز جنگ تحمیلی هم در کنار همرزمان شهیدش در ایستگاه هفت آبادان با دشمنان اسلام جنگیدند . بعد از مدتی ایشان مسؤول تطبیق آتشبار نیروهای اسلام در آبادان شدند. بعد از اتمام این دوره به مرخصی آمده و دوباره به جبهه خوزستان برگشت . و این بار در پست مهندسی رزمی مشغول فعالیت شد. بعد از مدت کوتاهی ، به علت هوش سرشار و لیاقت های فراوان در فرماندهی عملیات مهندسی پشتیبانی جنگ خوزستان فعالیت نمود و در عملیات فتح المبین نقش خود را به خوبی ایفا نمود. قرار بود یک جاده 15 کیلومتر در جنوب برای حرکت رزمندگان ساخته شود. فریدون کشتگر با بسیج نمودن 100 دستگاه لودر و بلدوزر و گریدر ، این راه را در زمان بسیار کوتاهی ساخته بودند.[iv] در رابطه ساخت این جاده وزیر وقت جهاد سازندگی برادر فروزش نقل می کردند که اگر این مطلب را به هر کس دیگری که از منابع غیب بی بهره بود می گفتی قبول نمی کرد ، اما ایشان با روی گشاده این کار را قبول نموده و کار را تحویل دادند. برادر فروزش ، خصوصیات اخلاقی شهید کشتگر را این گونه تا لحظه شهادتش به تصویر می کشد: کمتر زمانی بود که من با ایشان برخورد می کردم که وضو نداشته باشد ، در عملیات فتح المبین حق بسیار بسیار بزرگی بر گردن پیروزی های ما داشتند . ایشان مسؤول جبهه نصر بود . آن قدر خاکریز زدند و کانال کندند و سنگر تانک زدند که جان رزمندگان بسیاری حفظ شد. هنوز مدت زیادی از عملیات فتح المبین نگذشته بود که شهید کشتگر شکوه و گلایه می کرد و می پرسید که چرا شهید نمی شود . ایشان می گفت من باید شهید شوم و این حرف ها را یک روز قبل از شهادتش می فرمود. ایشان در حال زدن خاکریز بودند که در کنار بلدوزر با یکی از رانندگان مشغول صحبت بود ،گلوله توپی بر روی دستگاه می افتد و آنان به لقاء الله می پیوندند. [v]در تاریخ 21/2/61 وعده الهی در باره او محقق می شود و فریدون به آرزوی دیرینه اش می رسد . وصیت نامه شهید کشتگر بیشتر به برنامه ای برای سلوک می ماند . همین وصیت ها را حضرت امام (ره) می فرمودند بخوانید . این وصیت نامه آدم را متحول می سازد : وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ  وَ بَشِّرِ الصَّابرِِین‏ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون‏و هر آینه شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جان ها و ثمرات مورد آزمایش قرار می دهیم و مژده ده به صبر کنندگان ، آنان که هرگاه مصیبتی به آن ها رسد گویند ما از آن خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست . انسان در طول زندگی خود هر لحظه در برابر آزمایشی از طرف پروردگارش قرار دارد و ارزش هر کس بستگی به آن دارد که چگونه از این امتحانات بیرون بیاید .انسان برای ماندن و زندگی کردن دائمی دردنیا آفریده نشده است . انسان باید از فراز و نشیب ها عبور کند و خدا را ملاقات نماید: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه‏ آری باید انسان در راه الله رنج ببرد تا او را ملاقات کند . این سرنوشت انسان است . بزرگی هر روح به اندازه رنجی است که در راه الله می برد . روح های بزرگ همواره به رنج های بزرگی مبتلایند . مگر نه این که حسین این روح بزرگ آفرینش باید بزرگترین رنج ها را ببرد و در بزرگترین امتحان ها شرکت جوید . ما که شیعه هستیم باید از او پیروی کنیم . باید همچون او گوشه ای ساخت و از این جا کوچید. زیرا که دنیا نه جای ماندن است و نه ارزش ماندن را دارد . آن هم زمانی که اسلام عزیز مورد هجوم جهان خواران و ایادی آن ها قرار گرفته ، چگونه می توان بدور از صحنه درگیری حق و باطل به زندگی روزمره تن درداد. باید شهادت و مرگ سرخ را برگزید تا برای همیشه از مرگ سیاه رهایی یافت . تازه ما با ریختن خون خود در راه خدا که کاری نکرده ایم ، تنها امانت را به صاحبش برگردانده ایم . من که در طول زندگی کاری برای اسلام نکرده ام ، شاید با خواست خدا ، ریخته شدن خونم موجب آمرزش گناهان و پیشرفت اسلام عزیز شود .. اگر در دنیای شما می ماندم چه می کردم . آیا زندگی در جوار رحمت خداوند که مژده اش را داده است با مرگ تدریجی که زندگیش نام نهاده اند ، مساوی است . پدر و مادر مهربانم شما مرا از دست نداده اید . به خدا هدیه کرده اید . مرا به خدا قرض داده اید . مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَه‏ ...... برادران ، تنها قرآن و خط امام خمینی است که می تواند ما را از انحرافات فکری رهایی داده و به سوی قرآن روی آورد و آن را همانگونه که هست دریافت و به آن عمل کرد. باید با تمام قوا برای خدا و انقلاب اسلامی کار کرد و در این راه هیچ سستی به خود راه نداد . نباید نقص های خود و احیاناً دیگران را ، نقص انقلاب دانست . نقص های افراد و جهت گیری های غلطی که منشاء آن ها هوای نفسانی است ، همچون کفی بر روی رود خروشان انقلاب هستند . کف ها از بین رفتنی هستند . رود به راه خود ادامه خواهد داد . مطرح کردن کف ها نباید وجود جریان این رود خروشان را مورد تردید قرار دهد . تازه اگر هم احیاناً بعضی افراد برای غیر خدا کار می کنند نباید روی ما تاثیر منفی بگذارد . هر قدر عقیده ما در راه حرکت به سوی الله تحت تاثیر شرائط تغییر کند همانقدر بی بنیاد است . بچه ها بیایید همدیگر را دوست بداریم و برای خدا کار کنیم و در ضمن کار به جای مشغولیت با دیگران ، با خدا مشغول باشیم . آیا هنوز به این نتیجه نرسیده ایم که کار برای غیر خدا موجب تفرقه و بیهوده است . پس باید برای خدا زندگی کرد و برای او مرد و این کشتنِ مرگ سیاهی است که همواره در انتظارمان به سر می برد. خدایا اینک  به سوی تو آمده امو از همه به سوی تو گریخته ام با تمام گناهانم. دعایم را پذیرا باش و مرا به آرزویم برسان . خدایا چون  غم ها هجوم آورند تو خود توشه من باش . خدایا من دیگر طاقت دوری ترا ندارم . مرا از نظر به کرامتت محروم مفرما. خدای من فردای قیامت مرا به دیدار خود شاد گزدان . خداوندا مرا به قسمت خود راضی و قانع گردان و از سر تقصیراتم بگذر. اللهمّ أنت عدتی إن حزنت , وأنت منتجعی إن حرمت, وبک استغاثتی إن کرثتُ,وعنک مما فات خلف   آری خدای من تو آخرین و تنها گریزگاهی هستی که یافته ام . خدایا مرا از زمین گیری و تمام وابستگی ها نجات ده و بسوی خودت بخوان . الهی هب لی کمال الانقطاع الیک . خدایا قلبم را از عشق خودت لبریز کن تا چشمم را توانایی تحمل آن نباشد و خونم در راه تو ریخته شود و روحم به سوی تو به پرواز درآید . آمین یا رب العالمین . [i] - کشتگر، غلامحسین (پدر شهید ) ، پرونده کارگزینی شاهد[ii] - اتابکی ، غلامرضا ، دفترچه کنگره بزرگداشت سرداران شهید آذربایجان[iii] - مطلب نژاد، اسماعیل (همرزم شهید)، پرونده کارگزینی شاهد[iv] - همان [v] - فروزش ، رضا ، (وزیر وقت جهاد سازندگی)، دفترچه کنگره بزرگداشت سرداران شهید آذربایجان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۸۶ ، ۰۵:۳۴
حسین غفاری

در آستان عشق

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۷:۳۴ ق.ظ
در آستان عشق زندگی شرحی است بر یک نکته ای نکته گم گشته ای ، سر بسته ای عالمی در دوره هستی خویش بهر شرحش می نماید خویش خیش رازهایی هست اندر جان من شعله ای می خواهد این انبان من آتشی می خواهد این زندان تن تا بسوزاند سرای ما و من شعله ها از عشق ها افروخته خانه ها در شعله هایش سوخته شعله از عشق تن گر خاستی سوختن بی حاصل آمد راستی آخر این عشق ها باری شود رهروان را این به ره خاری شود آخر این عشق ها در بستر است شعله ها چون بستر آمد ابتر است دل بری کن از وجود دلبران تا نمانی در مصاف این یلان دل نباشد جای دل بستن به غیر زندگی را شرح این نکته ست سیر هستی ما بسته عشق است و بس هستی از این عشق می گیرد نفس قد سرو از عشق باشد این چنین می نماید عشوه از او یاسمین روز و شب از عشق باشد پایدار آسمان را عشق باشد کاردارکل عالم زعشق باشد در طرب بی وجود عشق هستی شد لعب عشق اسرار وجود عالم است عشق راز زندگی آدم است بر کتاب عشق شرحی خورده است آدم از این شرح طرفی برده است دل رها کن از کمان تن بپر سوی اوج عشق رو غوغا نگرعاشقی کن عاشقی کن عاشقی تن رها کن تا نگرد خود شقی هین سفر آغاز کن تا پیش دوست چون کلید عشق اندر دست اوست بنده حقیر حسین غفاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۸۶ ، ۰۷:۳۴
حسین غفاری

فیزیک نردبان آسمان

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۸۶، ۰۶:۳۴ ق.ظ
و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا ( اسرا 85)قطره علمی  که بخشـیدی ز پیشمتصل گردان به دریا های خویش در بحث آموزش و پرورش علوم نظری همچون ، ریاضیات ، فیزیک ، شیمی و ... شاید چنین به نظرآید که جنبه آموزش نسبت به بعد پرورش آن نمود بیشتری داشته باشد .از مجرای خلط این موضوع ، برخی از معلمین دروسی را در حوزه تعلیم و برخی را در دایره تربیت نهاده اند . اما مبداء این اشتباهات هرچه باشد، می توان با هدف اصلی قرار دادن رسیدن انسان به کمالات و مقامات خود که فرمود : رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیندبنـگر تا چه حـد است مقــــام آدمیتمی توان در تمامی علوم مبداء علم و دانش را که ذات حضرت احدیت است به متعلمین گوشزد کرد. می توان از فراز های علمی قرآن و شگفتیهای آفرینش صحبت کرد . چه اینکه « اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض امر الیه » (اول علم شناخت خداوند است و آخر آن سپردن اختیار بدست او). و یاد آوری این نکته چقدر در توحید شاگردان اثری مثبت دارد که بدانند « العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء(بحارالانوار ج1 ص 225) و اگر کسی گدای علم است باید متقی باشد که خداوند متقین را دوست دارد.چقدر خوب است که دانش آموزان درس فیزیک در مبحث جاذبه و قوانین نیوتن سری هم به دعای جوشن کبیر بزنند و بدانند حکیم متأله حاجی ملا هادی سبزواری قدس سره در شرح «یا من استقرت الارضون باذنه» از دعای جوشن گوید :نزد «ثابت بن قره» میل کلوخ بر زمین نه برای آنست که ذاتاً طالب مرکز باشد . بلکه جنسیت سبب انضمام است و گوید اگر فرض کنیم زمین پراکنده و متلاشی شود و اجزای آن را رها کنند همه میل بسوی یکدیگر می کنند و هرجا به یکدیگر رسیدند می ایستند.و چقدر فرا گیران مشتاق دانش آموزی خواهند شد اگر بدانند پیامبرشان فرموده است :اطلبوا العلم ولو بالصین فان طلب العلم فریضه علی کل مسلم ( وسایل الشیعه ،ص27)و قرآن کریم از آنها می خواهد که سری در این عالم بچرخانند از شتر زیر پایشان تا آسمان و کوهها و زمین تا بر آنها تذکری باشد.افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السما ء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت و الی الارض کیف سطحت فذکر انما انت مذکر ( غاشیه آیات 17 تا 21) عالمی که درس خود را به اسم رب شروع کند متعلمینش علم را در راه خدمت به خلق خدا بکار خواهند گرفت . بدین سان تعلیمشان را تربیتی باشد الهی و آموزششان را پرورشی باشد خدایی. اگر معلمی در مبحث «نور» نقبی به سوره نور بزند و آیه « الله نور السموات و الارض » را برای آنها بخواند و به آنها بگوید که شما همیشه سیال در نورید و چون خداوند نور آسمانها و زمین است پس همیشه در محضر او هستید ، چقدر در انبساط خاطر آنها تأثیر گذار خواهد بود. در زبان چنین دانشجویی نیز ذکر فیزیکی جاری خواهد بود که : الهی سپاس و ستایش تورا ست که آفریننده اصطکاکی ، چه اینکه اگر اصطکاک نبود حرکت نبود.و آدمی که از این نردبان معرفتی علم بالا رود به بام انسانیت می رسد و منشاء خیرات و برکات فراوان برای جامعه بشری خواهد بود . علم های اهل دل حمالشانعلم های اهل تن اَحمالشانعلم چون بر دل زند یاری شودعلم چون بر تن زند باری شود
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۸۶ ، ۰۶:۳۴
حسین غفاری

Unknown

پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۸۶، ۰۴:۳۴ ق.ظ
این همه معصومیت و این همه  اطمینان می تواند این چنین خنده هایی را به  صورت نقش  بندد آن چنانکه حالا بعد از 25 سال بنشینی و حسرت این صورت ها را بخوری . شهید علی حمدالهی از آدم هایی بود که می خواست فرد مفیدی باشد نه فرد مهم . مفید بودن یعنی برایت فرق نکند در کردستان که بودی در حد فرمانده تیپ باشی اما به جنوب که آمدی در گوشه ای از لشگر 31 عاشورا در گردان قاسم (س) در گروهان انصار الحسین به زور مسؤول دسته ات بکنند آن هم با کلی مکافات معاونت دسته را قبول کنی . اما توی خط بهترین جنگاور باشی . وقتی قراره زحمتی قبول بشه فرد اول باشی . باور کنید بعضی ها را ما از روی آثارشان می شناسیم و برخی را از سیره هایشان . تا با برخی زندگی نکرده باشی نمی توانی بفهمی که این آدم کیست . این ها رفتند دریغ از اینکه مکاتباتی از آن ها برجای ماند . این جور آدم ها مصداق انا لله و انا الیه راجعون هستند از سوی خدا آمدند و با خدا بودند تا از این دنیا رخت اقامت بر بستند. ما فکر می کردیم جنگ حالا حالا ها هست . اما آن ها براستی می گفتند این روزها به پایان خواهد رسید و روزی تاسف این روزهای از دست رفته را خواهیم خورد . ما لابلای عملیات ها سری هم به دانشگاه می زدیم ولی آن ها در دانشگاه عاشورا ماندند تا حسینی شدند . برای شادی روحشان صلوات
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۸۶ ، ۰۴:۳۴
حسین غفاری

Unknown

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۸۶، ۰۸:۳۴ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم ما بندگان روسیاه را خداوند جلت قدرته ، تا از خودش فاصله می گیریم به کرامت واسطه ای به خود فرا می خواند و این بار نیز به لطف و مرحمت امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام  و در طوف حریم حرمش به اللهم لبیک راه توبه هموار نمودیم . و هر بار در این سفر مقدس به توفیق دیدار مجدد استاد ارجمند حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای فاطمی نائل و از خرمن سخنان ایشان بهره ها بردیم . یکی از افاضه های مهم آقا این بود که مردم اصول را رها کرده و فروع را گرفته اند . هرچیز در طبق اخلاص به انجام می رسد . صورت های اعمال ملاک نیست بلکه نیات اعمال مهم است . بیشتر نمی توان نوشت همین جمله آدم را پیر می کند .تا بعد
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۸۶ ، ۰۸:۳۴
حسین غفاری