بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از توصیه های آخوند ملا حسینقلی همدانی

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۱۳ ب.ظ

 

در ذیل بخشهایی از نامه آخوند ملا حسینقلی همدانی به یکی از علمای تبریز آمده است. برای دیدن نامه کامل به کتاب تذکره المتقین تالیف سالک عارف و عالم عامل حضرت آیت الله محمد بهاری همدانی  ص 176 مراجعه نمائید(چاپ 1364) و یا به لینک زیر مراجعه نمائید: 

http://erfanvahekmat.com/a/6g

 

 

...

بناء علی هذا باید مقام بدارد شرع شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام اینست که اهمّ اشیاء از برای طالب قرب جد و سعی تمام در ترک معصیت است.

تا این خدمت را انجام ندهی نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بی فایده خواهد بود، نمی‌دانم کدام سلطان اعظم از این سلطان عظیم الشأن است، و کدام نقار [گفتگو و ستیزه کردن، نزاع و جدال ] اقبح از نقار با اوست،...

...

[پس از آنچه ذکر کردم بدان که محبت الهی را خواستن با مرتکب شدنت به معصیت، امری بسیار فاسد است. چگونه بر تو پوشیده است که معصیت سبب نفرت و بیزاری است و نفرت با محبت جمع نمی شود. و هرگاه در نزد تو ثابت شد که ترک معصیت، اول و آخر و ظاهر و باطن دین است مبادرت به مجاهده و کوشش نما و با کوشش تمام از ابتدای بیدار شدنت از خواب در همه لحظه ها تا زمان خوابیدن به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس الهی با ادب ملازم باش و بدان که تو با تمام جزء جزء و ذرّه ذرّه وجودت اسیر قدرت خداوند هستی و احترام محضر شریف او را مراعات کن و او را چنان عبادت کن گوییا او را می بینی پس اگر او را نمی بینی او حتما تو را می بیند و دائما متوجه بزرگی او و حقارت خود و بلندی او و پستی خود و عزت او و ذلت خود و بی نیازی او و حاجتمندی خود باش و از زشتی غافل بودنت از او، غافل مباش با این که او دائما به تو توجه دارد، و در برابر او چون بنده ای ذلیل و ناتوان بایست و همچون سگی نحیف در زیر قدمهای او دم جنبانی کن، آیا این شرف و افتخار، تو را کافی نیست که در بردن نام بزرگش به زبان ناپاک تو که کثافات گناهان آن را ناپاک کرده، به تو اذن و اجازه فرمود؟]

پس ای عزیز چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور یعنی ذکر اسم شریف قرار داده، بی حیایی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن، مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مملو از قاذورات، و بی شک چون دقت در مراقبت نکرده ای نمی دانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصیت ها می کنی، و چه آتش ها روشن می نمایی، و چه فسادها در دین خودت برپا می کنی، و چه زخمهای مکروه به سیف و سنان [شمشیر و نیزه ] زبانت به قلبت می زنی، اگر نکشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهیم شرح این مفاسد را نمایم در کتاب نمی گنجد، در یک ورق چه می توانم بکنم، تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکرده ای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم، پس البدار، البدار الی التوبة الصادقة، ثمّ العجل، العجل، فی الجدّ و المراقبة.

[پس بشتاب، بشتاب به سوی توبه راستین سپس بشتاب بشتاب در کوشش و مراقبت ]...

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۱۳
حسین غفاری

اسماء الحسن

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۴ ب.ظ

 

وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

سوره اعراف آیه 180

و بهترین نام‌ها براى خداست؛ خدا را به آن [نام‌ها] بخوانید. و کسانى که نام‌هاى او را تحریف مى‌کنند [و بر غیر او مى‌نهند]، رها سازید.آن‌ها به‌زودى جزاى اعمالى را که انجام مى‌دادند، مى‌بینند.

 

در ذیل این آیه در تفسیر روایی از این آیه گفته شده است که

الصّادق (علیه السلام)نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.

امام صادق ( قسم به خدا، اسمای حسنی ما هستیم و خدا عمل کسی از بندگان را نمی‌پذیرد، مگر با معرفت و شناخت نسبت به ما.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۲۴،  الکافی، ج۱، ص۱۴۳

 

و در همین راستا بوده که امام باقر علیه السلام فرموده اند: ‏

بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‏ .

بوسیله ما خدا پرستش شد و بوسیله ما خدا شناخته شد و بوسیله ما خدای تبارک و تعالی را یگانه شناختند و محمد پرده ‏دار خدای تبارک و تعالی است (تا واسطه میان او و مخلوقش باشد). 

الکافی، ج۱، ص145

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۰۴
حسین غفاری

هوالاول والآخر

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

هوالاول

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ
خدای تعالی بر هر چیزی که فرض شود قادر است، قهرا با احاطه قدرتش به هر چیزی از هر جهت محیط هم هست، پس هر چیزی که فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چیز بوده، پس او نسبت به تمام ماسوای خود اول است، نه آن چیزی که ما اولش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که ما آخرینش فرض کنیم خدای تعالی بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتیم قدرتش احاطه به آن چیز دارد، هم به ما قبلش و هم به ما بعدش، پس آخر خدا است، نه آن چیزی که ما آخرینش فرض کردیم، و هر چیزی را که ما ظاهر فرض کنیم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطه‌ای که قدرتش بر آن چیز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت ظهور هم ما فوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چیزی که ما ظاهرش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که باطن فرض شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطن‌تر از آن است، و ما ورای آن قرار دارد، چون او است که آن چیز را باطن کرده، پس باطن هم خداست، نه آن چیزی که ما باطنش فرض کردیم، پس معلوم شد که خدا اول و آخر و ظاهر و باطن علی الاطلاق است، و از این صفات آنچه در غیر خدا هست نسبی است نه علی الاطلاق
البته این را هم باید بدانیم که اولیت خدای تعالی و آخریتش و همچنین ظهور و بطونش زمانی و مکانی نیست، و چنین نیست که در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه باید خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانی و مکانی بودن منزه نباشد، و حال آنکه منزه از آن است، چون خالق زمان و مکان و محیط به تمامی موجودات است، بلکه منظور از اولیت و آخریت و همچنین ظاهر و باطن بودنش این است که: او محیط به تمام اشیاء است، به هر نحوی که شما اشیاء را فرض و به هر صورت که تصور بکنی (اگر فلان چیز را اول فرض کنی او به احاطه‌اش اول‌تر از آن است، اگر آخر فرض کنی او آخرتر است، اگر چیزی را ظاهر فرض کنی او ظاهرتر، و اگر باطن فرض کنی او باطن‌تر است، به همان دلیلی که گذشت).
پس از آنچه گذشت روشن گردید که این اسمای چهارگانه یعنی اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام«محیط» است، و محیط هم شاخه‌ای از اطلاق قدرت او است، چون قدرتش محیط به هر چیز است، ممکن هم هست نامهای چهارگانه مورد بحث را شاخه‌هایی از احاطه قدرتش ندانیم، بلکه شاخه‌هایی از احاطه وجود او بگیریم، چون وجود او قبل از وجود هر چیز و بعد از وجود هر چیز است، او قبل از آنکه چیزی ثبوت پیدا کند ثابت بود، و بعد از آنکه هر چیز دارای ثبوتی فانی گردد باز هم ثابت است، او از هر چیز دیگری نزدیک‌تر و ظاهرتر است، و از دید و درک اوهام و عقول هر صاحب عقلی از چیز دیگری باطن‌تر و پنهان‌تر است.
و همچنین اسامی چهارگانه نامبرده به نوعی بر علم خدای تعالی بستگی و تفرع دارند . و به همین مناسبت است که می‌بینیم در ذیل آیه علم خدا را هم آورده می‌فرماید:
«وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ»

 

ترجمه المیزان، ج‌19، ص: 253 تا 255 ، آیه سوم سوره حدید، با تلخیص
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۰۴
حسین غفاری

هو

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ

 

... کلمه «هو» در زبان عربی، ضمیر مفرد مذکر غایب است. «هو» در مذکر و «هیَ» در مؤنث برای بیان مفرد مذکر غایب استعمال می‌شود. ادبا می‌گویند و درست هم می‌گویند که: مرجع ضمیر باید مشخص باشد. اساسا هر ضمیری مرجعی دارد و ضمیر بدون مرجع بی‌معناست. مرجع ضمیر «هو» چیست یا کیست؟

ظاهراً مرجع این ضمیر مضمر است و اقلا پیش از خودش ذکر نشده است.

مرجع ضمیر «هو» در عالم محسوسات نیست؛ در عالم معقول و معانی متعین هم نمی‌توانیم دست روی معنی معین و متعین بگذاریم و ادعا کنیم که مرجع ضمیر «هو» است. پس آیا این ضمیر «هو» مرجع ندارد؟ مرجع این ضمیر آن چیزی است که ما به آن نمی‌رسیم و نمی‌توانیم انگشت رویش بگذاریم. پس مرجع این ضمیر، همه چیز هست و هیچ چیز نیست! ‏

این که هیچ چیزی مرجع «هو» نیست، روشن است، اما این که همه چیز مرجع «هو» باشد، روشن نیست!

اگر به قید «تعین» اشاره کنیم، غلط گفته‌ایم. هیچ‌یک از امور متعین، از ملک تا ملکوت، از ذره تا کهکشان، مرجع این ضمیر نیست؛ اما مرجع این ضمیر حتما و حتما چیزی است که هیچ‌یک از موجودات عالم امکان، از ذره تا کهکشان، از زیر سیطره آن بیرون نیست.

....

مرجع ضمیر «هو» کل هستی است؛ اما هیچ‌یک از تعینات هستی هم نیست.

پس وقتی می‌گوییم «هو» همه چیز است و هستی مطلق است، ابهام نگفته‌ایم. آن هستی مطلق عین تعین است، منتها تعینی است که همه تعینات از او ناشی می‌شود.

 

(از کتاب: «قرآن، عقل الله»، گفتگوی کریم فیضی با استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از بخش تفسیر سوره اخلاص از ص 497 لغایت 503)  

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۵۳
حسین غفاری

نورانیت در زیارت آل یاسین

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۰۵ ق.ظ

 

بسم الله النور

خیلی شنیده ایم که می گویند فلان چیز را بخوری برای فلان قسمت از بدن مفید است. مثلاً گردو برای مغز خوب است و ...

در عالم معنا نیز همان گونه که نور خداوندی تمام عالم را پر کرده است «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سوره نور، 25) برای بهره مندی ویژه از این نور باید اقداماتی انجام دهیم. مثلاً به ما توصیه شده است که: «نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ » (حدیث نبوی، کافی، ج 2ص 610) یعنی خانه هایمان را به نور قرآن روشن کنیم. پس چیزهایی به ما نورانیت می­بخشد تا بتوانیم به آن نور کل برسیم. امام باقر علیه السلام فرمودند:«نوروا أنفسکم» خودتان را نورانی کنید. (تفسیر العیاشی، ج‏1، ص237) یعنی به واسطه دوری از گناه خود را به مقام نورانیت برسانید.

الغرض؛ در دعای بعد از آل یاسین عباراتی آمده که برخی از چیزهایی که به ما نورانیت می دهد و به عبارت دیگر نورهای اعضا و جوارح ما هستند را اشاره می کند:

اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحْمَتِکَ، وَکَلِمَةِ نُورِکَ، وَأَنْ تَمْلَأَ قَلْبِی نُورَ الْیَقِینِ، وَصَدْرِی نُورَ الْإِیمانِ، وَفِکْرِی نُورَ النِّیَّاتِ، وَعَزْمِی نُورَ الْعِلْمِ، وَقُوَّتِی نُورَ الْعَمَلِ، وَ لِسانِی نُورَ الصِّدْقِ، وَدِینِی نُورَ الْبَصائِرِ مِنْ عِنْدِکَ، وَبَصَرِی نُورَ الضِّیاءِ، وَسَمْعِی نُورَ الْحِکْمَةِ، وَمَوَدَّتِی نُورَ الْمُوالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ حَتَّىٰ أَلْقَاکَ وَقَدْ وَفَیْتُ بِعَهْدِکَ وَمِیثاقِکَ فَتُغَشِّیَنی رَحْمَتَکَ یَا وَلِیُّ یَا حَمِیدُ .

خدایا من از تو می‌خواهم که بر محمّد پیامبر رحمتت و کلمه نورت درود فرستی و پر کنی دلم را با نور یقین و سینه‌ام را با نور ایمان و فکرم را با نور تصمیم و اراده‌ام را با نور دانش و نیرویم را با نور عمل و زبانم را با نور راستی و دینم را با نور بینائی‌هایی از سوی خود و دیده‌ام را با نور روشنایی و گوشم را با نور حکمت و مودّتم را با نور دوستی محمّد و خاندانش (درود بر ایشان) تا دیدارت کنم درحالی‌که به عهد و پیمانت وفا کرده‌ام، پس فرا بگیرد رحمتت مرا ای سرپرست و ای ستوده.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۰۵
حسین غفاری

مادرم

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ

سال 1373 من و نوه ها دور مادرم

از راست حامد، نسیم، مادرم، من، پسرم محسن و هادی

............................................................................

هو

مادرم حلقه احساس و سلام و صلوات

مادرم آینه عاطفه بود

مادرم وقتی بود؛ چون حریم حرم امن خدا

همه چون کفترها

سر بامش بودیم

و چه سرخوش بودیم

مادرم دریا بود

و به دریا پیوست.

 

17خرداد، سالروز وصال آن بنده خوب خدا را گرامی میداریم.

17/3/1402

حسین غفاری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۴۴
حسین غفاری

علمای ارومیه ای مدفون در قم

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۴ ق.ظ

 

کتابی در سال 1382 در 4 مجلد به چاپ رسیده به نام: «تربت پاکان قم» که  شرح حال مدفونین در سرزمین قم است. این کتاب تالیف «عبدالحسین جواهر کلام» است و توسط انتشارات انصاریان قم به چاپ رسیده است.

در این کتاب نام چند نفر ارومیه ای هم آمده است که در قم مدفون شده اند:

سیّد خلیل حسینی

میرزا عباسعلی نجفی

میرزا عبد المطلب فقیه اردوبادی

میرزا محمود اصولی

البته در این کتاب وقتی از آقای شیخ محمد فوزی در شرح حال دونفر یاد کرده نوشته (دام ظله و دام مجده) یعنی در زمان نگارش این کتاب ایشان هنوز مرحوم نشده بودند و مولف از ایشان استفاده کرده است. و الا خود آقای فوزی نیز در قبرستان شیخان قم درست در ورودی آن به خاک سپرده شده است.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۵:۲۴
حسین غفاری

گوش دل

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ

کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی با ترجمه علی بن طیفور بسطامی و با مقدمه حضرت علامه حسن حسن زاده آملی را مطالعه می کردم. 

در بخش ادعیه در اذان و اقامه آن، دعایی برای بعد از اقامه ذکر شده بود که در میان این دعا این فراز از دعا جلب توجه نمود: 

وَ افْتَحْ مَسَامِعَ قَلْبِی لِذِکْرِکَ

و دریچه های گوش دلم را برای یاد خودت بگشا!

این فراز از دعا به همان مرکز فرماندهی انسان یعنی قلب اشاره دارد که در  قرآن نیز اشاراتی بر آن شده است. 

یعنی غیر از این بدن که چشم و گوش و ... دارد، ما صاحب قلبی هستیم که چشم و گوش و ... دارد که تمام سلامت آن به طهارت باطنی است.

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر

کین سخن را در نیابد گوش خر(مولوی)

لذا خلوت این دل را باید از اغیار بدور ساخت تا فرشته در آن جای نماید: 

خلوت دل نیست جای صجبت اغیار 

دیو چو بیرون رود فرشته درآید(حافظ)

به جز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر 

که هست گوش دلش محرم پیام سروش(حافظ)

این دعا به نقل از کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی ص 32 به قرار زیر است: 

اللَّهُمَّ إِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَ رِضَاکَ طَلَبْتُ وَ ثَوَابَکَ ابْتَغَیْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ مَسَامِعَ قَلْبِی لِذِکْرِکَ وَ ثَبِّتْنِی عَلَی دِینِکَ وَ لاَ تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ

خداوندا به سوى تو رو کرده‌ام. و خشنودى تو را طلبیده‌ام، و پاداش تو را جسته‌ام، و به تو ایمان آورده‌ام. و بر تو توکل نموده‌ام. خداوندا بر محمّد و آل او درود فرست، و دریچه گوش دلم را براى یاد خودت بگشا، و مرا بر دین خود پایدار بدار، و دلم را پس از آنکه هدایتم نموده‌اى منحرف مساز، و از جانب خود رحمتى بر من ببخش، که راستى تو بسیار بخشنده‌اى‌

  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۲۶
حسین غفاری

انیس النفوس

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۰۳ ق.ظ

برای هر یک از ائمه معصومین عبارات و القابی از طرف خود ائمه در روایات و احادیث ذکر شده و یا در زیارت نامه های آنان به چشم می خورد. برخی از این القاب به خاطر برخی اتفاقات معروف می شوند و پر رنگ تر از القاب دیگر می شوند. 

یکی از این عبارات «انیس النفوس» است که برای آقا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا ذکر شده است. 

این عبارت در زیارات معروفه و خاصه امام رضا علیه السلام ذکر نشده است. در کتاب «مصباح» کفعمی (المصباح- جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة‌، ابراهیم ابن علی عاملی کفعمی) در ص 719 در ضمن خطبه ای به نقل از علما در ضمن سلام و صلوات بر حضرات معصومین در خصوص امام رضا علیه السلام آمده است: 

اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الْمَعْصُومِ وَ السَّیِّدِ الْمَظْلُومِ وَ الشَّهِیدِ الْمَسْمُومِ وَ الْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ شَمْسِ الشَّمُوسِ وَ أُنْسِ النُّفُوسِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طُوسَ الرِّضَا الْمُرْتَضَى وَ السَّیْفِ الْمُنْتَضَى الْعَادِلِ فِی الْقَضَاءِ الْإِمَامِ أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا

اما به جهت چشیدن رأفت آن امام همام و انس و خلوتی که زائرین با حضرتش در بارگاه ملکوتی اش دارند این عبارت «انیس النفوس» پر رنگ شده و اساتیدی چون مسعود نجابتی به خلق اثری زیبا از خوشنویسی این عبارت که در طرح فوق دیده می شود، شده اند. 

خداوند ما را از حلقه خلوت انس آن امام معصوم که امروز زادروز ولادتش می باشد، محروم نسازد. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۰۳
حسین غفاری

نماز توبه

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

 

تابستان سال 1367 بود. جنگ که تمام شد مثلاً آمدیم که درسهایمان را بخوانیم. برای همین در تابستان برای ترم تابستانه برای جبران آمدم تهران. خوابگاه ما در محل «پارک هتل» روبروی بیمارستان نجمیه بود. مرکز تربیت معلم شهید رجایی و مجموعه خوابگاهی بود. من هم دانشجوی مرکز تربیت معلم فنی امام صادق(ع) بودم که بعد شد تربیت معلم فنی انقلاب اسلامی و به لویزان منتقل شد.

شب در اتاق تنها بودم و پنجره های اتاق را باز گذاشته بودم. هوا گرم بود. حتی زیر پیراهنم را هم درآورده بودم. رو به قبله دراز کشیده بودم و تازه داشت چشمهایم گرم خواب می شد که احساس کردم پاهایم قفل شد!

کم کم گرفتگی از مچ پاها بالا آمد و تمام بدنم را گرفت. هیچ اراده ای نداشتم. گویا داشتند جانم را می گرفتند. تا اینکه جان به گلو رسید و مُردم!!

در آن حال دیدم که آمدند و مرا بردند و تشییع کردند و از آن بالا دیدم که مرا در قبر گذاشتند و تا اینکه آخرین سنگ لحد را که گذاشتند در یک تاریکی مطلق فرو رفتم. در همان حال حتی می خواستم که دستهایم را ببینم که این امکان برایم نبود. و چیزه دیده نمی شد.

سکوت مطلق

تاریکی مطلق ...

یک دفعه صدای پر زدن موجودی را شنیدم که به من نزدیک شد که یکباره تاپ افتاد روی بدنم که من سراسیمه از آن حالت فلج خواب بیدار شدم. یکی از آن سوسکهای درشت پرنده بود!

آن موقع تعدادی از بچه ها و دوستان جنگ آمده بودند در تهران و در مدرسیه علمیه ولی عصر(عج) که نرسیده به سرچشمه بود(الان آن محل به مراکز تجاری مبدل شده) درس طلبگی می­خواندند. صبح فردای آن شب رفتم حجره دوستان و خوابم را برای حجت الاسلام شیخ محمد مختارزاده تعریف کردم. در عملیات خیبر با هم بودیم. همانجا به من فرمودند شاید این یک فرصت دیگری بوده که به شما داده اند. برو نماز توبه بخوان و استغفار کن...

تیرماه سال 1367 برابر با ذی القعده بود و این اولین نماز توبه ای بود که من خواندم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۵
حسین غفاری