بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

غدیریه 4

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۷ ق.ظ

 

لقب امیرالمؤمنین را پیامبر به حضرت علی بن ابیطالب داده و در پایان خطبه غدیر از مردم اقرار می گیرد نه تنها برای حضرت امیرالمؤمنین که برای فرزندان او نیز، چه اینکه می فرماید:

«هان مردمان ! شمار شما بیش از آن است که در یک زمان با یک دست با من بیعت کنید. از این روی خدای عزّوجلّ دستور فرموده که از شما اقرار زبانی گیرم و پیمان سرپرستی علی« امیر المؤمنین » را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند چرا که گفتم فرزندانم از نسل اویند. »

تا جایی که از مردم اقرار می گیرد و می فرمایند به ایشان با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید:

مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَکُمْ وَسَلِّمُوا عَلى عَلىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ

هان مردمان ! بگویید هر آن چه به شما گفتم ! و به علی با لقب «امیر المؤمنین » سلام کنید.

تا جایی که می فرمایند:

 سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام کنندگان بر او با لقب « امیر المؤمنین» رستگارانند و در بهشت های پر بهره خواهند بود .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۲ ، ۰۹:۲۷
حسین غفاری

غدیریه 3

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ

 

در بخش چهارم خطبه غدیر که تعیین ولی و وصی و خلیفه پیامبر است، پیامبر از مردم سؤال می کند که:

ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ ؟

ای مردم! کیست سزاوارتر از شما به شما ؟

که البته همه پاسخ می گویند:

قالوا: الله و رَسُولُهُ.

گفتند خداوند و پیامبر او!

لذا پیامبر خدا که سلام و صلوات خدا بر او باد می فرماید:

فَقالَ: اَلا من کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ

سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست!

سپس لب به دعا برمی گشاید و می فرماید:

اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ .

خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد .

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۲ ، ۰۹:۱۸
حسین غفاری

غدیریه 2

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۹ ب.ظ

غدیریه

 

غدیریه 2

حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله در بخشی از خطبه غدیریه، حضرت امام علی علیه السلام را که به جانشینی معرفی می کند، او را به تعبیری از آیه 12 سوره یس امام مبین معرفی می نمایند:

مَعاشِرَالنّاسِ،فَضِّلُوهُ. مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ‏اللَّهُ فِىَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فى إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ الَّذى ذَکَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ یس: وَ کُلَّ شَىْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فى إِمامٍ مُبینٍ

ای مردم! علی را فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع ‏کرده است و هر علمی را که آموخته‌ام در امام المتقین جمع نموده‌ام، و هیچ علمی ‏نیست مگر آنکه آن را به علی آموخته‌ام. اوست «امام مبین» که خداوند در سوره یس ‏ذکر کرده است: «و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم» ‏

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۲ ، ۱۸:۲۹
حسین غفاری

غدیریه 1

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۴۲ ب.ظ

 

خطبه غدیر توسط پیامبر اسلام(ص) در واقعه غدیر ایراد و در آن به فرمان خداوند امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شد. این خطبه در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ قمری، هنگام بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم بعد از نزول آیه تبلیغ ایراد شد. بسیاری از عالمان شیعه و سنی این خطبه را نقل کرده‌اند.

حدیث غدیر بخشی از این خطبه است که در آن، پیامبر فرموده است:«هرکس من مولای (سرپرست) اویم،این علی (ع) مولای (سرپرست) اوست». این بخش از خطبه را بیش از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین به صورت متواتر نقل کرده‌اند.

این خطبه از قوی‌ترین دلایل ولایت امیرالمومنین بعد از پیامبر اسلام است. قرائن و شواهد مختلفی این حدیث را در اثبات ولایت امیرالمومنین تأیید می‌کنند. علامه امینی سلسله اِسناد خطبه غدیر را از منابع اهل سنت گردآوری کرده و به همراه سایر دلایلِ اثبات‌کننده واقعه غدیر در یازده جلد کتاب الغدیر منتشر کرده است.

علاوه بر این حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله عبارات فوق العاده بلندی در خصوص فضایل حضرت امیرالمؤمنین بیان داشته اند که امیدوارم در قالب تصاویر و پیامهای کوتاه عرضه کنم.

غدیریه 1:

مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقیمُ الَّذى أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى. ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدى)، یَهْدونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ

هان مردمان! خداوند را صراط مستقیم منم که فرمان به پیروی آن داده و سپس علی است و آنگاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان هدایت اند که به راستی و درستی راه می برند و با حق دادگری کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۷:۴۲
حسین غفاری

پیکر سالم شهدای کربلا

شنبه, ۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ

آرامگاه شهدای کربلا

 

هوالشهید

زنده‌ ی جاوید کیست کشته‌ ی شمشیر دوست

که آب حیات قلوب ، در دم شمشیر اوسـت

گر بشکافی هنوز ، خاک شهیدان عشق

آید از آن کشتگان زمزمه‌ ی دوست دوست

فؤاد کرمانی

 

داشتم کتاب «اختران فروزان ری و تهران» نوشته شیخ محمد شریف رازی را تورق می کردم که در شرح احوال حاج سید ابوالقاسم بن حاج سیدمحمد عصار مطلبی دیدم غریب که در اینجا نقل می کنم :

«...وقتی در عصر ناصر الدین شاه حرم و سرداب حضرت سیدالشهدا علیه الصلوه و السلام احتیاج به تعمیر اساسی داشت، شاه، آیه الله حاج شیخ عبدالحسین طهرانی معروف به شیخ العراقین را برای این خدمت اعزام نمود و او از طهران به کربلا رفت. من کوچک بودم و در خدمت پدرم آیت الله حاج سید محمد عصار به کربلا رفتم و در موقعی که سرداب مطهر را تعمیر می کردند دیدم قبر شریف شهدا را که نبش شده بود بدن مطهر جناب «جون» غلام سیاه حضرت زین العابدین علیه السلام که آخر شهدا قرار داشت، تر و تازه بود و حتی خاشاک و شاخه و برگ درخت خرما را که امام علیه السلام روی او ریخته بود به برکت آن، بدن شریف و ابدان پاک شهدا کربلا تازه مانده است.

ص224 و225

 

توضیح: امیرالمؤمنین علی(ع) «جون بن حُوی» را از فضل بن عبّاس خریداری و به ابوذر هدیه کرد. وی تا هنگام تبعید ابوذر و در تبعیدگاه (ربذه)، در کنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجری، جون به مدینه برگشت و در خدمت امام علی(ع)، سپس در خدمت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) قرار گرفته و در خانه امام سجاد(ع) زندگی می‌کرد. او همراه امام حسین(ع) و اهل بیتش از مدینه به سوی کربلا روانه شد و در زمره یاران آن‌حضرت قرار گرفت.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۲ ، ۱۱:۲۳
حسین غفاری

خارهای خاطر

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۳ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از بس که در این چاه خیالات فتادیم

در باغ جمالش قدمی پا ننهادیم

ترسم نرسد دست به دامان تو ای گل

از بس که بر این خاطر خود خار نهادیم

آزاد و رهائیم ولی جمله اسیریم

آنجا که دل خویش به اغیار بدادیم

بازیچه گردون شده، همبازی اطفال

بر موج خیالات فقط بال گشادیم

ما بی خبران را چه کسی مژده رساند

این قافله بگذشت، و ما در پی بادیم!

 

حسین غفاری

31/3/1402

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۲ ، ۰۹:۵۳
حسین غفاری

مُهر خوردن قلبها

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۸ ب.ظ

تشییع قلوب اثر حبیب الله صادقی 

 

مقام معظم رهبری در تفسیر سوره منافقون وقتی به آیه سوم یعنی:

ذَلِکَ بِأَنَّهُم ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِم فَهُم لَا یَفقَهُونَ

(این [صفت زشت نفاق و بدى اعمال] به سبب آن است که آنان [نخست] ایمان آوردند، سپس کافر شدند در نتیجه بر دل هایشان مهر [تیره بختى] زده شد، به این علّت [حقایق را] نمى فهمند)

می رسد می فرماید این تذبذب ایمانی، مؤمن شدن و بعد کافر شدن خصوصیت منافقون است و این باعث می شود که بر دل آنها مُهر زده شود.

ایشان از «دل»، آن قوه دراکه و آن نفس بینا و گویا و شنوای انسانی را معنا کرده و به کمک آیات دیگر این مُهر خوردن قلوب را معنا می کنند.

البته تذکر می دهند که این «طبع قلب» تنها برای کفار و منافقون نیست و گاه برای مؤمنین نیز این اتفاق می افتد مانند آیه 93 سوره توبه که عده ای از مؤمنین راضی شدند با خانه نشینان باشند، لذا بر قلبهایشان مُهر خورد:

رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلخَوَالِفِ وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِم فَهُم لَا یَعلَمُونَ

لذا خصوصیات این مُهر خوردن را اینچنین بیان داشتند که:

1- به استناد همان آیه سوم سوره منافقون « فَهُم لَا یَفقَهُونَ» آنها نیکو نمی فهمند. «فقه» یعنی فهم دقیق و عمیق؛ یعنی خوب درک نمی کنند. ظواهر را می بینند.

2- به استناد آیه 93 سوره توبه آنهایی که مهر بر دلهایشان زده می شود « فَهُم لَا یَعلَمُونَ» علم و آگاهی پیدا نمی کنند.

3- به استناد آیه 100 سوره اعراف «فَهُم لَا یَسمَعُونَ»، نمی شنوند. یعنی چیزهای حسی را هم درک نمی کنند. بسته بودن دل کار را به جایی می رساند که محسوسات را هم درک نمی کنند.

چشم باز و گوش باز و دام پیش

سوی دامی می پرد با پر خویش

(مولوی)

 

برداشتی از کتاب: تفسیر سوره منافقون، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی،  بهار 1402

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۵۸
حسین غفاری

از توصیه های آخوند ملا حسینقلی همدانی

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۱۳ ب.ظ

 

در ذیل بخشهایی از نامه آخوند ملا حسینقلی همدانی به یکی از علمای تبریز آمده است. برای دیدن نامه کامل به کتاب تذکره المتقین تالیف سالک عارف و عالم عامل حضرت آیت الله محمد بهاری همدانی  ص 176 مراجعه نمائید(چاپ 1364) و یا به لینک زیر مراجعه نمائید: 

http://erfanvahekmat.com/a/6g

 

 

...

بناء علی هذا باید مقام بدارد شرع شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام اینست که اهمّ اشیاء از برای طالب قرب جد و سعی تمام در ترک معصیت است.

تا این خدمت را انجام ندهی نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بی فایده خواهد بود، نمی‌دانم کدام سلطان اعظم از این سلطان عظیم الشأن است، و کدام نقار [گفتگو و ستیزه کردن، نزاع و جدال ] اقبح از نقار با اوست،...

...

[پس از آنچه ذکر کردم بدان که محبت الهی را خواستن با مرتکب شدنت به معصیت، امری بسیار فاسد است. چگونه بر تو پوشیده است که معصیت سبب نفرت و بیزاری است و نفرت با محبت جمع نمی شود. و هرگاه در نزد تو ثابت شد که ترک معصیت، اول و آخر و ظاهر و باطن دین است مبادرت به مجاهده و کوشش نما و با کوشش تمام از ابتدای بیدار شدنت از خواب در همه لحظه ها تا زمان خوابیدن به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس الهی با ادب ملازم باش و بدان که تو با تمام جزء جزء و ذرّه ذرّه وجودت اسیر قدرت خداوند هستی و احترام محضر شریف او را مراعات کن و او را چنان عبادت کن گوییا او را می بینی پس اگر او را نمی بینی او حتما تو را می بیند و دائما متوجه بزرگی او و حقارت خود و بلندی او و پستی خود و عزت او و ذلت خود و بی نیازی او و حاجتمندی خود باش و از زشتی غافل بودنت از او، غافل مباش با این که او دائما به تو توجه دارد، و در برابر او چون بنده ای ذلیل و ناتوان بایست و همچون سگی نحیف در زیر قدمهای او دم جنبانی کن، آیا این شرف و افتخار، تو را کافی نیست که در بردن نام بزرگش به زبان ناپاک تو که کثافات گناهان آن را ناپاک کرده، به تو اذن و اجازه فرمود؟]

پس ای عزیز چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور یعنی ذکر اسم شریف قرار داده، بی حیایی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن، مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مملو از قاذورات، و بی شک چون دقت در مراقبت نکرده ای نمی دانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصیت ها می کنی، و چه آتش ها روشن می نمایی، و چه فسادها در دین خودت برپا می کنی، و چه زخمهای مکروه به سیف و سنان [شمشیر و نیزه ] زبانت به قلبت می زنی، اگر نکشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهیم شرح این مفاسد را نمایم در کتاب نمی گنجد، در یک ورق چه می توانم بکنم، تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکرده ای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم، پس البدار، البدار الی التوبة الصادقة، ثمّ العجل، العجل، فی الجدّ و المراقبة.

[پس بشتاب، بشتاب به سوی توبه راستین سپس بشتاب بشتاب در کوشش و مراقبت ]...

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۱۳
حسین غفاری

اسماء الحسن

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۴ ب.ظ

 

وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

سوره اعراف آیه 180

و بهترین نام‌ها براى خداست؛ خدا را به آن [نام‌ها] بخوانید. و کسانى که نام‌هاى او را تحریف مى‌کنند [و بر غیر او مى‌نهند]، رها سازید.آن‌ها به‌زودى جزاى اعمالى را که انجام مى‌دادند، مى‌بینند.

 

در ذیل این آیه در تفسیر روایی از این آیه گفته شده است که

الصّادق (علیه السلام)نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.

امام صادق ( قسم به خدا، اسمای حسنی ما هستیم و خدا عمل کسی از بندگان را نمی‌پذیرد، مگر با معرفت و شناخت نسبت به ما.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۲۴،  الکافی، ج۱، ص۱۴۳

 

و در همین راستا بوده که امام باقر علیه السلام فرموده اند: ‏

بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‏ .

بوسیله ما خدا پرستش شد و بوسیله ما خدا شناخته شد و بوسیله ما خدای تبارک و تعالی را یگانه شناختند و محمد پرده ‏دار خدای تبارک و تعالی است (تا واسطه میان او و مخلوقش باشد). 

الکافی، ج۱، ص145

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۰۴
حسین غفاری

هوالاول والآخر

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

هوالاول

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ
خدای تعالی بر هر چیزی که فرض شود قادر است، قهرا با احاطه قدرتش به هر چیزی از هر جهت محیط هم هست، پس هر چیزی که فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چیز بوده، پس او نسبت به تمام ماسوای خود اول است، نه آن چیزی که ما اولش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که ما آخرینش فرض کنیم خدای تعالی بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتیم قدرتش احاطه به آن چیز دارد، هم به ما قبلش و هم به ما بعدش، پس آخر خدا است، نه آن چیزی که ما آخرینش فرض کردیم، و هر چیزی را که ما ظاهر فرض کنیم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطه‌ای که قدرتش بر آن چیز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت ظهور هم ما فوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چیزی که ما ظاهرش فرض کردیم، و همچنین هر چیزی که باطن فرض شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطن‌تر از آن است، و ما ورای آن قرار دارد، چون او است که آن چیز را باطن کرده، پس باطن هم خداست، نه آن چیزی که ما باطنش فرض کردیم، پس معلوم شد که خدا اول و آخر و ظاهر و باطن علی الاطلاق است، و از این صفات آنچه در غیر خدا هست نسبی است نه علی الاطلاق
البته این را هم باید بدانیم که اولیت خدای تعالی و آخریتش و همچنین ظهور و بطونش زمانی و مکانی نیست، و چنین نیست که در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه باید خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانی و مکانی بودن منزه نباشد، و حال آنکه منزه از آن است، چون خالق زمان و مکان و محیط به تمامی موجودات است، بلکه منظور از اولیت و آخریت و همچنین ظاهر و باطن بودنش این است که: او محیط به تمام اشیاء است، به هر نحوی که شما اشیاء را فرض و به هر صورت که تصور بکنی (اگر فلان چیز را اول فرض کنی او به احاطه‌اش اول‌تر از آن است، اگر آخر فرض کنی او آخرتر است، اگر چیزی را ظاهر فرض کنی او ظاهرتر، و اگر باطن فرض کنی او باطن‌تر است، به همان دلیلی که گذشت).
پس از آنچه گذشت روشن گردید که این اسمای چهارگانه یعنی اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام«محیط» است، و محیط هم شاخه‌ای از اطلاق قدرت او است، چون قدرتش محیط به هر چیز است، ممکن هم هست نامهای چهارگانه مورد بحث را شاخه‌هایی از احاطه قدرتش ندانیم، بلکه شاخه‌هایی از احاطه وجود او بگیریم، چون وجود او قبل از وجود هر چیز و بعد از وجود هر چیز است، او قبل از آنکه چیزی ثبوت پیدا کند ثابت بود، و بعد از آنکه هر چیز دارای ثبوتی فانی گردد باز هم ثابت است، او از هر چیز دیگری نزدیک‌تر و ظاهرتر است، و از دید و درک اوهام و عقول هر صاحب عقلی از چیز دیگری باطن‌تر و پنهان‌تر است.
و همچنین اسامی چهارگانه نامبرده به نوعی بر علم خدای تعالی بستگی و تفرع دارند . و به همین مناسبت است که می‌بینیم در ذیل آیه علم خدا را هم آورده می‌فرماید:
«وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ»

 

ترجمه المیزان، ج‌19، ص: 253 تا 255 ، آیه سوم سوره حدید، با تلخیص
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۰۴
حسین غفاری