بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

بیدمشک

شمیمی از عالم فراخاکی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در اسفند ۱۳۸۵ ثبت شده است

Unknown

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۵، ۰۵:۳۳ ق.ظ
دیشب داشتم  وصیت نامه های شهدا را برای بنیاد شهید مرتب می کردم این فراز از وصیت نامه شهید قربانعلی شرفخانلو را مناسب امروز(اربعین) دیدم : خدا رحمتشان کند ایشان مسؤول تدارکات لشگر ۳۱ عاشورا و اهل خوی بودند .... جبهه دانشگاهی است که با قلم گلوله و به رنگ خون و در سرزمین کربلا ترسیم و نقش بسته است و مکانی است مقدس و محل قطع و بریدگی از تمام وابستگی های دنیا و تنها وابستگی و عشق به خداست و تمامی کارها برای رضای خدا و محل امتحان و آزمایش ما انسان های خطاکار. ان شاءالله که از این امتحان روسیاه بیرون نیائیم ... چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا می روم خواهش می کنم، که ان شاء الله بعد از آزادی کربلا ، عکس مرا به عنوان زائر امام حسین (ع) ، بزرگ آموزگار شهادت به کربلا برده و در زیر پای امام حسین نصب نمایید و در زیرش جمله ( با آرزوی زیارت تو شهید شدم یا حسین) را بنویسید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۵ ، ۰۵:۳۳
حسین غفاری

فضا و خدا

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۸۵، ۰۸:۳۳ ق.ظ
فضا ارتباط غریبی با مفهوم خدا دارد .هر چند عقل بشری را گنجایش برخی مفاهیم نیست اما از آنچه در اختیار نهاده اند که یکی از آن ها تعریف «صمد» است ، اینچنین است که تو پر بودن یعنی همه چی .یعنی هیچ جایی خالی از خدا نیست و به یک تعبیر همه چیز خدا هست و به تعبیری خدا نیست . اگر مفهومی فیزیکی برای وجود دست و پا کنیم می شود این که : اگر یک مکعب کوچک توپر را در ابعاد طول و عرض و ارتفاع امتداد دهیم و این امتداد را لایتناهی در نظر بگیریم ، تمام چیزهایی که ما می بینیم در داخل این مکعب خواهند بود . بلکه همه چیز از همان مکعب است یعنی هیچ منفذی و هیچ چیزی را نمی توانی تصور کنی که مکعب نباشد ؟!چیز غریبی است ؟ ... و خدایی که در این نزدیکی است          لای این شب بو ها                  پای آن کاج بلند .... روی آگاهی آب ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همینجاست بیایید بیایید
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۸۵ ، ۰۸:۳۳
حسین غفاری

Unknown

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۸۵، ۰۸:۳۳ ق.ظ
هو هزار تویی که در قالب آدم می بینیم ، چیزی بی شبیه به فضای لایتناهی نیست و موجودات ریزی که هر روز از کنار آن ها بی هوا می گذریم باز شبیه همان فضاست. فضایی که مرا به هزارتویی می برد که می تواند ببرد ! پس خود این موجود اتصال بین زمین و آسمان است و من در تعجبم که گاه خود را به چیزهایی مشغول می کند تا مگر از این همه هیچگاه حواس به سرای ناکجا آباد سرک بکشد و بگوید : من چرا اینجام .تو چرا خود را غافل می کنی و غافل می سازی تا غافل بمانی ؟تو در مدار کدام شمس می گردی ؟و امروز جمعه است دریاب آفتاب خود را سلام بر شمس الضحی ، آخرین ذخیره سحابی محمد(ص) برای روزهای تاریک آخرالزمان .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۸۵ ، ۰۸:۳۳
حسین غفاری

Unknown

پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۸۵، ۰۷:۳۲ ق.ظ
ای سلیمان در میان زاغ و بازحلم حق شو با همه مرغان بسازمرغ جبری را زبان جبر گومرغ پر اشکسته را از صبر گوده زکات روی خوب ای خوبروشرح جان شرحه شرحه بازگوکز کرشمه غمزه غمازه ایبر دلم بنهاده داغ تازه ایشرح گل بگذار از بهر خداشرح بلبل گو که شد از گل جدا استاد ما می فرمود این مطلب که حافظ فرموده : «جرس فریاد می دارد که بربندید محملها »این همیشه جاری و ساری است . یعنی دیده ها باید به تعبیر قرآن عبرت بین باشد . من می گویم نه تنها چشمها که گوشها هم باید عبرت شنو باشد . مسافر غریب یک مصرع نوشته بود : ده زکات خوب ای خوب رو .. این جمله یک شبم را بارانی نمود . شما چه ا از ابیات برداشت می کنید . نه اینکه برایم تفسیر بنویسید بلکه به آن حالتی که دارید و به آن می خورد را بگویید.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۸۵ ، ۰۷:۳۲
حسین غفاری